توضیح سایت شبکه زنانآنچه در زیر میخوانید نوشتهای است که اصل آن در سایت پژواک ایران منتشر شده است. در این نوشته از جمله ادعا میشود که اشخاصی در همکاری با حکومت ایران برای مخالفین رژیم تله گذاشتهاند و عدهای را به دام انداختهاند. متأسفانه اسناد و مدارکی که اثبات کننده این ادعاها باشد ارائه نشده است و ما هم در شبکه زنان قادر نیستیم در مورد صحت و سُقم این ادعاها مدارکی ارائه بدهیم یا چیزی بگوییم. اصل این است که هر کس ادعا میکند و تهمت میزند باید ادعایش را اثبات کند. همه آدمها بیگناهند تا وقتی عکسش اثبات شود. اصل این است که باید مانع شویم افشاگری از جاسوسان و همکاران رژیم و دشمنان مردم - که حق مردم است - به روشهایی صورت بگیرد که راه را بیش از این برای لجنپراکنی و ترور شخصیت آدمهای بیگناه هم هموار کند.اما این نوشته در مورد کسانی افشاگری میکند که تجربیات تلخ ما از آنها و کمپینهای لجنپراکنیشان، با ادعاهای این نوشته جور در میآید. بلایی که رادیو فانوس و دستاندرکارانش بر سر شبکه زنان و مسئولینش، و همینطور دیگر فعالین ضد رژیم در خارج کشور آوردند، بی هیچ شبههای میبایست از سوی حکومت اسلامی و سفارتخانههایش در خارج، تأیید و تشویق میشده و حتی انعام و جایزه و حقالزحمه دریافت میکرده است. در هر محکمهای که به پرونده رادیو فانوس و دستاندرکاران و حامیانش رسیدگی کند، قطعا خود ما بعنوان شاهد و شاکی شرکت خواهیم کرد. لجنپراکنیها، ترور شخصیتها، دروغگوییها و بخصوص لمپنیسمی که از رادیو فانوس و گردانندگان و هوادارانش دیدهایم، در ما و بسیاری دیگر، در مورد همسنخی این دار و دسته با باند سیاه حاکم بر ایران، تردیدی باقی نمیگذارد. برای شنیدن بخشهایی از برنامههای رادیو فانوس علیه ما و همچنین کمپینی که علیه آنها براه افتاد به این صفحه رجوع کنید |
ع پور، کیست؟
وی پیش از اعلام جبههاش در یکی از شهرهای شمال سوئد، نانوایی داشته است. پیش از آن مدت کوتاهی به عنوان هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران، در عراق و گویا در پایگاه اشرف پیوسته که تاب نمیآورد و راهی سوئد میشود. در شمال سوئد، با روی آوری به قمار، داراییاش را میبازد. مدتی به جرمی جنایی در همان شهر به زندان میرود. راهی استکهلم میشود. و به کمک رادیو فانوس به مدیریت ش غ، «جبهه آزادیبخش مردم ایران» را برپا میکند.
گرداننده این رادیو اعلام کرده بود که هزار و یک طرح برای مبارزه با رژیم دارد که برای ربوده نشدن طرحها از سوی گروههای و عناصر سیاسی به ویژه کمونیستها که همه همکاران حکومت اسلامی هستند، فعلن یکی از طرحهای خود را علنی میسازد. این طرح، جمع آوری کمک مالی (هشتصد نفر هر کدام 20 کرون سوئد برابر با سه دلار) از شنوندگان برای خرید یک بچه خوک و سپس بردن آن بالای بام سازمان ملل و تهدید به پرتاب آن و سپس با حضور رسانهها و جلب افکار جهانی، سازمان ملل را ناچار سازد تا زندانیان سیاسی را آزاد و سپس به این روش، حکومت جمهوری اسلامی را به دست کشیدن از قدرت مجبور میسازد.
رهبر «جبهه آزادیبخش...» به ناگهان در استکهلم پدیدار میشود، وی را هیچ کدام از فعالین سیاسی در استکهلم نمیشناخته اند. او با جنجال و استفاده از این تربیون، چند ماهی به پروپاگاند و همکاری میپردازد. در ایران، به ویژه درپی اعتراضهای سال 1388، ع پور، از طریق این رادیو، امکان مییابد تا با افرادی در ایران تماس بگیرد و خود را رهبر «جبههی آزادیبخشی» وانمود سازد که دارای نیروهای سراسری و امکانات گستردهای در برون مرز است. در این میان، از جمله ستار بهشتی، کارگر وبلاگ نویس به دام میافتد. وزارت اطلاعات رژیم اسلامی با تمرکز روی فعالین ونیز در دست داشتن سرپلها و نیز ردیابی و امکات کنترل و تعقیب و مراقبت از این روابط با خبر است. آدمکشان رژیم کاملن از ماهیت ع پور و امکات وی و رادیو و گرداننده اصلی آن، نیز با خبرند. اما، برای به دام افکندن و سپس سرکوب جوانان دستگیر شده، زیر شکنجه، برای مرعوب سازی و پرونده سازی برای دستگیر شدگان و در زیر بازجویی، «جبهه آزادیبخش» ع پورها را بزرگترین نیروی برانداز ، محارب و قهار مینمایانند. اما، این دامی است خطرناک برای جلب و به دام افکندن مبارزین راه آزادی. قتل مخالفین و فعالین سیاسی، به این گونه برای پیام به جامعه هر آینه معترض و آبستن شورش، برای حاکم گردانی جو ترس و ارعاب، بدون به عهده گرفتن مسئولیت قتل، یکی از شیوههای شناخته شده حکومت اسلامی است. همانگونه که قتل بسیاری را در زندان، به نام سکته و مرگ طبیعی وانمود میسازد، قتل ستار بهشتی را همانند قتل زهرا کاظمی و نیز قربانیان کهریزک، و ... باید بدون آمر و عامل، اما به همان هدف سیاسی حکومتگران معرفی میشد.
ع پور در تماس با ستار بهشتی وی را به دادن گزارش و تماس اینترنتی با اسکایپ تشویق میکند. وزارت اطلاعات، در کمین نشسته است. با ضبط این گفتگوها و دیگر مدارکی که به پرونده ستار میافزایند، زمان دستگیریها فرا میرسد. ستار را به اتهام عضویت در «جبهه آزادیبخش خلقهای ایران»، زیر شکنجه میگیرند.
آدمکشان وزارت اطلاعات بیش و پیش از همه، از ماهیت همه نزدیکان ع پور و دو سه نفر پیوستگان «جبهه آزادیبخش»اش با خبرند. در این جا و از این دام چاله، برای شکار، بی دردسرترین و ساده ترین ابزار جذب و به دام افکندن انسان هایی استفاده میشود که انگیزه اعتراض و منش آزادی خواهی داشته و دارند، اما از تجربه ناکافی برخوردار هستند. ستار بهشتی، یک از این انسانها بود.
در سال 2012، ستار بهشتی را دژخیمان وزارت اطلاعات با شکنجه از پای در میآورند. هستند کسانی که به این گونه و با این دام چالهها به دام افتاده، به شکنجه کشانیده شده، جانباخته یا در سیاه چالهای حکومت اسلامی در انتظار مرگ به سر میبرند.
این اطلاعات موثق، که در تماس با سوئد و با برخی از افراد مطمئن ساکن سوئد تهیه شده، شاید که هشداری باشد برای فعالین سیاسی در ایران و پناهجویان به پناه آمده، برای جوانان روی آور به فعالیتهای سیاسی. و نیز به امید آنکه سرزنشی باشد برای برخی فعالین سیاسی، به ویژه در سوئد به آنانی که با آگاهی به پوچ بودن «جبهه»ی ساختگی ع پور، ماهیت وی و سابقه و اعمال آقای ش غ و چند تن از همدستان و رادیو وی در سوئد، همچنان خاموشی گزیده اند.
در این فاجعه، به تمامی کسانیکه با آگاهی از نقش این رادیوها، ع پور،ماهیت و سابقه جنایی وی و همدستان او، هنوز از شناساندن این دام چالهها و گردانندگانشان خود داری کرده، و پی آمدهای این بی مسئولیتیها را شنیده و همچنان لب به سکوت بسته اند، و در برابر این گونه اعمال خاموش مانده اند، به ویژه نیروها و عناصر سیاسی و مدافعین حقوق بشر و جامعه مدنی، به سختی نکوهش و سرزنش وارد است.