مصاحبه تلويزيون سوئد
با رابرت فيسک Robert Fisk
وابسته مطبوعاتى روزنامه اينديپندنت Independent در بيروت
در باره جنگ با عراق
يکشنبه ١٦ فوريه ٢٠٠٣
لارش آداکتوسون Lars Adaktusson (مجرى برنامه):
آمريکا ادعا ميکند که انگيزه اصلى حمله نظامى به عراق وجود سلاحهاى انهدام توده اى است. شما با اين نظر موافقيد؟
- نه، اگر موضوع سلاحهاى انهدام توده اى بود ميبايست به کره شمالى هجوم ميبرديم نه عراق. اين قضيه نه به سلاحهاى موجود در عراق ربط دارد نه به نقض حقوق بشر در عراق.
در سال ١٩٨٣ وقتى عراق، همه قوانين بين المللى مربوط به جنگ را زير پا گذاشت و از سلاحهاى شيميائى عليه ارتش ايران استفاده کرد، وقتى شکنجه گران صدام همه بغداد را قرق کرده بودند، ريگان رئيس جمهور وقت آمريکا سفير ويژه اى به بغداد فرستاد تا سفارت آمريکا در عراق را که مدتها تعطيل شده بود از نو باز کند. اين سفير ويژه همان آقاى رامسفلد Rumsfeld است که حالا بخاطر نقض حقوق بشر و وجود سلاحهاى خطرناک در عراق اشک تمساح ميريزد.
سال بعد از آن يعنى سال ١٩٨٤ درست وقتى که سازمان ملل اولين گزارش مربوط به استفاده عراق از گازهاى سمى در جنگ را منتشر کرده بود رامسفلد با طارق عزيز نزديکترين معاون صدام ملاقات داشت. خير! اين قضيه نه به سلاحهاى مخرب عراق ربطى دارد نه به حقوق بشر. دعوا بر سر چيزى است که کره شمالى ندارد. نفت!
اينهم البته واقعيت است که صدام ديکتاتور قسى القلب و بى رحمى است.
نظرتان اين است که امروز صدام حسين تهديدى براى کشورهاى همسايه اش نيست؟
- اگر از خود همسايه ها بپرسيد، از عربستان سعودى، از قطر از اردن بپرسيد جوابشان اين است که بزرگترين تهديد عليه آنها آمريکاست نه عراق. پاسخ من به سئوال شما منفى است. خير، صدام حسين در حال حاضر يک ديکتاتور درجه سه است. در اينکه او يک ديکتاتور قسى القلب است ترديدى نيست. زنها را سه شنبه ها در بغداد به دار ميکشند، و اگر وقت به همه شان نرسد پنجشنبه بقيه شان را دار ميزنند. اعدام و شکنجه هميشه راه و رسم اين رژيم بوده است.
اما راستش را بخواهيد اين جهنم را ما خلق کرده ايم. انگليسى ها عراق را بوجود آورند. غربى ها صدام حسين را سر کار نگهداشتند و پشتيبان او در جنگ نفرت انگيزش عليه ايران بودند. آنموقع ما ميخواستيم که عراق با ايران بجاى ما بجنگند و ما به او اجازه داديم که مواد لازم براى توليد سلاحهاى شيميائى را وارد کند.
خودم شخصا يک تاجر اسلحه آلمانى را ملاقات کرده ام که همراه خودش عکسهاى ماهواره اى پنتاگون از خطوط مقدم جبهه جنگ را به بغداد آورد تا صدام حسين بتواند با موفقيت موج دوم تهاجمش را عليه ايران اجرا کند.
يادتان باشد که ما صدام حسين را خلق کرديم درست همانطور که بن لادن را خلق کرديم وقتى که همکار CIA بود و در افغانستان عليه روسها ميجنگيد. اينها مخلوقات ما غربى ها هستند که حالا به روايتى جهان را تهديد ميکنند.
چرا فکر ميکنيد که صدام حسين ديگر به همسايه هايش حمله نميکند، مگر نه اينکه او قبلا اين کار را کرده است؟
- بيش از هر چيز به اين دليل ساده که ديگر قدرتش را ندارد. آن سلاحهاى مخربى که او فرضا در جائى مخفى کرده است ده بيست سال کهنه شده اند. تازه به کى ميتواند حمله کند؟ به کويت نميتواند حمله کند چون پر از سربازان آمريکائى است. به عربستان سعودى نميتواند حمله کند چون آنجا دستکم ٢٠ هزار آمريکائى هست. به قطر نميتواند حمله کند چون آن طرف خليج واقع شده است. به ايران هم نميتواند چون جنگ قبلى اش با ايران هشت سال طول کشيد. به ترکيه نميتواند چون ترکيه بسيار قوى تر است و به اردن هم نميتواند چون بايد از دريائى از شن روان عبور کرد تا به امّان رسيد. صدام حسين به کى ميتواند حمله کند؟ او سفاک و خونخوار و تبهکار است اما تهديدى براى همسايه هايش نيست. هيچکدام از همسايه هايش از آمريکا تقاضاى حمايت و حفاظت نکرده اند. در واقع اين آمريکاست که از همسايه هاى عراق خواسته است به استقرار نيروهاى آمريکائى در خاکشان رضايت بدهند.
رئيس اتحاديه کشورهاى عربى گفته است که تجاوز به عراق پيامدهاى دشوارى براى کل منطقه خواهد داشت. شما اين نظر را تاييد ميکنيد؟
- من ضامن درست بودن هيچ چيزى که رئيس اتحاديه عرب بگويد نميشوم...
بنظر من پيامدها را فورا نميشود ديد. بگذاريد فيلمهائى که قرارست نشانمان بدهند را جلوجلو ببينيم: فرض کنيد جنگ شود. اگر آمريکا به عراق هجوم ببرد بعد از چند روز بغداد اشغال ميشود. راستش مجبورند چند روزه کار را تمام کنند. بعد اولين عکسهائى که از عراق خواهيم ديد عکس بچه هائى است که دستشان را به علامت پيروزى بلند کرده اند. ژنرال پاول و جرج بوش عاشق اين جور عکسها هستند. به اين بخش ميگويند «آزادسازى عراق».
بعد از مدتى موجى از انتقامهاى خونين از همکاران رژيم بعث براه ميافتد. جنازه ها از تيرهاى چراغ برق آويزان ميشوند... اين جور عکس ها را کسى دوست ندارد. در طى ماههاى بعد شاهد آن خواهيم بود که مردم، آدمها و سازمانهاى معمولى که مطلقا هيچ ربطى هم به صدام حسين ندارند صدايشان بلند ميشود و خواستار بيرون رفتن نيروهاى آمريکائى ميشوند. امام ها و پيشنمازها در مساجد خواستار خروج آمريکائى ها ميشوند... آنوقت آمريکائى ها چه ميکنند؟ همه را ميگيرند و ميبندند؟ امام ها را بازداشت ميکنند؟ جلوى وعظشان را ميگيرند؟ چه ميکنند؟
اشغال عراق دستکم دو سال طول ميکشد. آمريکا، به همراه اسرائيل، دو کشورى ميشوند که آشکارا کشورهاى مردم ديگر را به اشغال نظامى خود درآورده اند.
شما القاعده را دنبال کرده ايد و با اسامه بن لادن هم ملاقات داشته ايد. او چه نقشى در اين اوضاع بحرانى ايفا ميکند؟
- بله ميدانم که بن لادن زنده است و نوارى که مدتى پيش پخش شد صداى خود اوست. در اين هيچ شکى ندارم. من فکر ميکنم که القاعده در حال حاضر مساله بسيار بزرگى دارد و آن مساله ارتباطات است. چرا که بزرگترين کشور دنيا به کمک پيشرفته ترين تکنيک و تجهيزات فنى در تعقيب آنهاست. اما راستش القاعده را اينطور نميشود به زانو در آورد. القاعده از اوضاع اسفبار مسلمانان عرب تغذيه ميکند. تا وقتى اين مردم به اين اوضاع اسفناک دچارند، القاعده هم دوام ميآورد. چه بن لادن زنده باشد چه مرده.
بسيارى از مردم عرب احساس ميکنند که رهبرانشان جرات گفتن حرفهائى که بن لادن ميزند را ندارند. ميگويند «وقتى ميخواهيم حرفهاى تاييد آميز بشنويم، مجبور ميشويم به حرف کسى گوش بدهيم که از غارى در افغانستان، پاکستان، عربستان يا از سوراخى در جاى ديگرى از دنيا حرف ميزند». من با خيلى عربها در همين بيروت و کلا در خاورميانه تماس دارم که ميگويند ابدا از بن لادن خوششان نميآيد اما بن لادن را کسى ميدانند حرفهايش بيانگر احساسات آنهاست.
وقتى صدام حسين کنار برود، فرار کند، تبعيد شود يا به قتل برسد، اولين صدائى که بلافاصله خواستار
خروج آمريکائى ها از عراق ميشود صداى بن لادن است، و اين به او قدرت بيشترى ميدهد.
هر اتفاقى بيفتد، باز برنده نهائى بن لادن خواهد بود.
در روزهاى اخير در سراسر دنيا شاهد تظاهراتهاى عظيم اعتراضى عليه جنگ بوده ايم. آيا اين اعتراضات تاثيرى هم در سير وقايع دارند؟
- در يک دنياى درست و حسابى قاعدتا بايد تاثير داشته باشند. جالب است! دونالند رامسفلد از «اروپاى قديم» داد سخن ميدهد. اين اروپاى قديم شباهت زيادى به آمريکا داشت، همه اش خشونت و جنگ بود. اما اروپاى جديد جنگ نميخواهد. فکرش را بکنيد، از آلمانى که بزرگترين مصائب را در طى قرن گذشته موجب شد ديگر اثرى نيست، حالا ديگر آلمان است که براى جهان صلح ميخواهد! و اين درست همان چيزى است که آمريکا دوست ندارد.
مساله اين است که حالا ديگر يک اروپاى جديد وجود دارد که جنگ نميخواهد و يک آمريکاى کهنه، آمريکاى روزولت ها و غرب وحشى که جنگ طلب است. اين دنياى واقعى امروز ماست.