Svenska

حقيقت زير حجاب است


مينا، که دوباره به سر کار سابقش که دادستانى کابل بود برگشته است، به دو زن برقع پوش در خيابان اشاره ميکند و ميگويد "در زير حجاب مسائل اجتماعى پنهان شده اند". اين دومين مقاله درباره وضع زنان در افغانستان است.


 

 

زنان شرکت کننده در يکى از کلاسهاى آموزشى سازمان کمک به زنان فقير HPWO
عکس از هانا لارسون


 

کابل

در مطبوعات غربى بيش از پيش اينطور وانمود ميشود که زنان افغانستان دارند موقعيتهاى اجتماعى شان را بازپس ميگيرند و دارند به سر مشاغلشان برميگردند و برقع دارد بتدريج جايش را به چادر ميدهد.

همه جا در کوچه و خيابانهاى کابل نشانه هايى از دخالتگرى در امر حقوق زنان بچشم ميخورد. تابلوهايى از سوى نهادهايى مثل "وزارت آموزش زنان"، "برنامه پيشبرد امور زنان" يا "دپارتمان حقوق زنان" به ديوارهاى ساختمانها نصب شده است. از سال ۲۰۰۲ بيش از ۴۰۰ سازمان زنان از طريق موسسات دولتى به ثبت رسيده است و تعداد باز هم بيشترى در انتظار تأييدنامه هايشان هستند. با اين حال دو سال پس از سقوط حکومت طالبان غيبت زنان در خيابانهاى کابل چشمگير است.


 
 
 

ترس از آينده

اولين روزهاى حضور ما در کابل صرف شرکت در کنفرانس زنان شد که در محل سينما پارک برگزار ميشد. سينما پارک يک سالن قديمى دارد که با آفيشهاى فيلمهاى هندى تزئين شده است. بسيارى از زنان شرکت کننده در کنفرانس هرگز تا آن زمان پايشان را در يک سينما نگذاشته بودند. شبکه اى که اين کنفرانس را ترتيب داده است در زمان طالبان توسط افغانهاى تبعيدى در فرانسه و آمريکا تاسيس شده است. وظيفه اصلى اين کنفرانس اين بود که در مورد بيانيه حقوق زن به توافق نظر برسد. اين بيانيه قرار بود بعدا پلاتفرم زنان در رابطه با بحث قانون اساسى در لويا جرگه باشد.

نمايندگان دولت در بين زنانى که از روستاها و شهرهاى کوچک به کنفرانس آمده اند حضور دارند. شرکت کنندگان در کنفرانس که در سالن تاريک و سرد سينما جمع شده اند خودشان بيش از هر چيز ديگر توجه ما را بخود جلب ميکنند. هر زن افغان تاريخچه اى پر از درد و مشقت براى تعريف کردن دارد. خيلى ها خاطرات تلخى از فقر و تن فروشى و تبعيد و ازدواج اجبارى دارند.

طى سالهاى اخير هم سازمان عفو بين الملل Amnesty و هم يونيفم UNIFEM، سازمان زنان وابسته به سازمان ملل، مکررا گزارشهاى هشدار دهنده در مورد نقض حقوق زنان در افغانستان انتشار داده اند. مدرسه هاى دخترانه به آتش کشيده شده اند، زنان بخاطر بى احترامى به شعائر به زندان افتاده اند و آمار خودکشى در بين زنان به ارقام بى سابقه اى رسيده است.

در نظرات بخش بزرگى از زنانى که ما ملاقات کرديم ترس زيادى از آينده بچشم ميخورد. از نظر آنها آزاد بودن زنان در محلهاى عمومى بکلى ناميسّر است.

لطيفه ميگويد ما که راه درازى را از باميان تا اينجا بهمراه مردهايمان آمده ايم ابدا جرأت اين کار را نداريم. اگر در خيابانها کسى بما حمله کند چه کسى از ما دفاع خواهد کرد؟

خيلى ها فقر شديد را عاجل ترين مساله ميدانند و لطيفه هم همين نظر را دارد. او ميگويد در دوره طالبان دستکم از گرسنگى نميمرديم. امروز مردم از فرط گرسنگى حاضرند بخاطر يک لقمه نان آدم هم بکشند.

لطيفه به قانون اساسى جديد اميد چندانى ندارد و نقد محتاطانه اى به سيستم چند زنى و ازدواج اجبارى و کتک خوردن زنان از مردان دارد اما با کنجکاوى ميپرسد: "آيا واقعا درست است که قوانينى هست که جلوى اين کارها را ميگيرد"؟

 

 

 

 


 

پيشنهاد مشترک

در يکى از جلسات کنفرانس حق زنان براى برخوردارى از آموزش عالى و خدمات بهداشت و درمان مادران مورد بحث قرار ميگيرد. عده اى سعى ميکنند مقولات مختلفى نظير شهروندى و قوميت را تعريف کنند. ميپرسند چه کسى شهروند است و شهروندى چه معنايى دارد. اين سؤالات در بين شرکت کنندگان بحث و جدل برميانگيزد بحدى که دعوا بر سر تضادهاى قومى و مذهبى ميرود تا بر بحث اصلى حقوق زنان سايه بياندازد.

يک نفر ميکرفن را که دست بدست در سالن ميچرخد ميقاپد و فرياد ميزند: ببينيد جنگ چه بر سر ما آورده است! بجاى اينکه در يک جبهه در کنار هم باشيم به جان هم افتاده ايم!

بالاخره انگار که معجزه اى روى داده باشد، ميشوند کارى غيرممکن را به انجام برسانند. صدها زن افغان که خيلى‌شان حتى سواد خواندن و نوشتن ندارند، قطعنامه‌اى را به تصويب رساندند که اين شبکه قبل از مذاکرات لويا جرگه به عنوان خواست زنان براى سازمان ملل و جوامع بين المللى ارسال کند.

صداى بلند کف زدن پرشور حاضرين سالن را پر ميکند. روح جلسه سرشار از اميد و انتظار است. شرکت کنندگان طورى سالن را ترک ميکنند که گويى قيامى در جريان است.

توده در هم و برهمى از زنان خسته اما خندان ميکوشد خود را به بيرون سالن سينما برساند. ظاهرا همه پس از اين تجربه خود را قوى تر از پيش احساس ميکنند و همه در شتابند که تا هوا تاريک نشده است خودشان را به خانه برسانند.


 
 

 

"ما بسياريم"

براى نجيفه کنفرانس زنانه تجربه اى بخاطر ماندنى بود. در حاليکه بما خوش آمد ميگويد ما را به درون اتاق محقرش که در واقع دفتر کارش هم هست دعوت ميکند، ميگويد حالا ميفهمم که ما بسياريم. کل اسباب و اثاثيه اش يک ميز تحرير و يک دو صندلى است.

با حالت معذرت خواهى ميگويد فقط همين قدر توانسته ايم پيش برويم و در گوشه اى دو صندلى را براى نشستن ما مرتب ميکند.

اسم سازمانشان HPWO است و وقتى ميپرسيم معنايش چيست يک کلاسور پر از کاغذ را ميآورد، با گوشه شال گرد و خاکش را پاک ميکند و صفحه اى بارها ورق خورده را جلويمان باز ميکند. انگليسى نجيفه زياد خوب نيست اما حرف به حرف ميخواند: "Help to Poor Women's Organisation" (سازمان کمک به زنان فقير) و ميگويد ما خودمان اين اسم را انتخاب نکرديم.

HPWO با بودجه خيلى کم پروژه هاى زياد و متنوعى را پيش ميبرد. از جمله به بچه ها و زنان بزرگسال آموزش ميدهد.

نجيفه ميگويد خيلى از معلمها بى آنکه حقوق بگيرند کار ميکنند. معلمهايى هم هستند که همه مخارج ديگر کلاسشان را هم از جيب خودشان پرداخت ميکنند که بتوانند کار آموزش را پيش ببرند.

در اين کلاسها شاگردها خياطى و بافتنى ياد ميگيرند بعلاوه به آنها ياد داده ميشود که چطور چيزهايى را که توليد کرده اند بفروشند.

اغلب زنان که به ما رجوع ميکنند بيوه اند يا به دلائل ديگرى تنها نان آور خانواده شان هستند.

گاهى پيش ميآيد که زنان بعلت اينکه در خانه مورد خشونت و آزار قرار گرفته اند از ما کمک ميخواهند اما از قرار اين موارد اينقدر عادى‌ است که وقتى از نجيفه ميپرسيم که خب شما چطور به زنانى‌ که از شما کمک ميخواهند برخورد ميکنيد، شانه‌اى بالا مياندازد گويى که راجع به بديهيات سؤال کرده‌ايم.

ميگويد خب ازشان ميپرسيم که چکار کرده‌اند که مردشان عصبانى شده و آيا ميتوانند رفتارشان را طورى عوض کنند که مرد به دست زدن به خشونت تحريک نشود.

انتظار جواب ديگر داشتن تا آنجا که به تجارب خيلى از زنان افغان از معناى عملى حقوق زنان برميگردد بسيار بعيد به نظر ميرسد. فکر آينده نجيفه را نگران ميکند. ميگويند ميشود از سازمانهاى مددکار خارجى تقاضاى کمک مالى کرد اما او نه تجربه اينکار را دارد نه تسلط کافى به زبان خارجى دارد که از پس فورموله کردن تقاضا برآيد.

- اما واضح است که ما به تلاشمان ادامه ميدهيم. ما افغانها با اميد زاده شده ايم.


 
 

 

سکوت از سر ترس

بيش از پنجاه زن در مقابل در ورودى که به اندازه کافى جا براى آنها ندارند جمع شده اند. آمده‌اند تا در يک دوره دو روزه آموزشى که اين سازمان زنان ترتيب داده است شرکت کنند. قبل از اينکه براى خداحافظى به حياط پشت ساختمان که آفتابى‌ رنگ پريده آنرا روشن کرده است برويم، نجيفه از کيسه اى‌ که زير بغل دارد برقعش را درميآورد و با سمبلکارى روى سرش مياندازد.

خيلى زود معلوم ميشود که دخالت آنها در مسائل زنان کلا با حد زيادى از ارزشهاى محافظه کارانه مخلوط است. همه چيز از کانالهاى راديويى و نشرياتى که براى زنان منتشر ميشود تا مراکز راهنمايى و جاى سکونت پيدا کردن براى زنان همگى از فقدان يک پرسپکتيو پايه اى زنانه رنج ميبرند. بنابراين جا دارد از خودمان بپرسيم آيا واقعا شرايط زنان در عمل در طى دو سال اخير اصولا عوض شده است يا نه.

مينا يک دادستان تحصيل کرده است و يکى از زنانى است که در سالهاى اخير توانسته است مجددا به سر کارش در يک اداره دولتى برگردد.

مينا ميگويد نبايد فراموش کنيم که اين تغييرات کوچک که قابل مشاهده اند در کابل روى ميدهد. در مناطق روستايى قضيه کاملا فرق ميکند.

به نظر مينا اگر استفاده از برقع را شاخص تعيين کننده اى درارزيابى درجه راديکال بودن و يا آزاد شدن زن بحساب بياوريم قطعا گمراه خواهيم شد. خيلى از زنان از برقع بعنوان سپر دفاعى در مقابل دنياى بيرون استفاده ميکنند، براى اينها برقع ابدا سمبل مذهبى نيست.

زير برقع را نگاه کنيد، و همانموقع با تمام هيکلش به دو زن برقع پوش که از کوچه ميگذرند اشاره ميکند و ادامه ميدهد، زير برقع آنجا آن مسائل اجتماعى را ميبينيد که بايد حتما بايد اول حل و فصل شوند تا زنان جرأت کنند برقع را کنار بگذارند! آنجا در زير برقع ميتوانيد زنانى را ببينيد که از وحشت ارزشهاى محافظه کارانه به سکوت وادار شده اند، زنانى را پيدا کنيد که مجبور شده اند براى امرار معاش تن فروشى کنند و يا بيوه هايى را که مجبورند براى يک لقمه نان که شکم خانواده شان را سير کند گدايى کنند.

به نظر مينا اين مسئوليت مقامات و نهادهاى دولتى است که امنيت زنان را در اماکن عمومى تامين کنند، اما تا وقتى مردم از گرسنگى در حال جان کندنند هيچکس در خيابانهاى کابل امنيت ندارد.


 
 

 

اهميت حضور خارجيان

سجيه که يک دانشجوى بيست ساله رشته حقوق است يک نسل جديد از زنان افغان را نمايندگى ميکند که براى تغيير دادن اوضاع از هر امکانى بهره ميگيرند و شهامت اين اعتقاد را دارند که تغيير دادن افغانستان ممکن است.

- من با فرهنگ مدرن بار آمده ام. هيچکس انتخاب مرا در مورد رشته تحصيلى زير سؤال نبرده و يا در مورد اينکه شب کى به خانه برگردم برايم تصميم نگرفته است.

چشمهاى سجيه پر از برق اميد است و وقتى از آينده حرف صحبت ميکند سرشار از قاطعيت. با خنده ميگويد "من هدف نهايى را نشانه گرفته‌ام"... و شالش را که کنار رفته و موهايش را عيان کرده مرتب ميکند و ميگويد "پست رياست جمهورى را".

مينا تاکيد ميکند که حضور خارجيان در افغانستان بينهايت مهم است اما ايکاش مجامع بين المللى بهتر از اين ميتوانستند فعالين واقعى جنبش زنان را تشخيص بدهند و حمايت کنند.

هم مينا و هم سجيه از نياز عمومى به آموزش و دانش حرف ميرنند. مشغله هايى که از جانب پروژه هاى کشورهاى خارجى و سازمانهاى غير دولتى به افغانها پيشنهاد ميشود فقط يک فرم بى محتوا هستند.

مينا ميگويد اگر بنا باشد جنبش زنان بر جامعه تأثيرى واقعى داشته باشد بايد اقداماتى براى بالا بردن درجه کارآيى و تخصص، بهبود روشهاى کار و کارآموزى در زمينه تجزيه و تحليل مسائل، در دستور قرار بگيرد. بايد ابزارهايى خلق کنيم که بکمک آنها بتوانيم علل ساختارى آن ستمى که طى دهها سال در فکر و مغز زنان افغان کاشته شده است را تشخيص بدهيم.

تحليل مينا از آينده از منسجم تر از تحليل سجيه است. تاريخ افغانستان يک رشته‌‌‌‌ طولانى است از تضاد و کشمکش، و بخصوص در اين بيست سال اخير که هنوز در خاطره‌ها زنده است، مملو از جنگ و خونريزى. بر اين مبنا مينا هيچ چيز را از قبل محتوم فرض نميکند.

فراموش نکنيد که همان نيروهايى که زنان را حتى قبل از زمان بقدرت رسيدن رژيم طالبان در کوچه و خيابان و ملاء عام لت و پار ميکردند در سياست امروز هم به نهايت درجه فعال هستند.

سجيه بخوبى از دشواريهاى آينده آگاه است. با اين حال اضافه ميکند که "هنوز هر چيزى ميتواند اتفاق بيفتد".


هانا لارسون
ليلا قرائى

اعضاى شبکه زنان



     بيست و چهارم ژانويه ۲۰۰۴




Swedish to Farsi translation: sohrab 2004-12-01