English    !صدا خاموش
کـــارگـــران جـــهـــان مـــتـــحـــد شـــويـــد!

دنيايى ديگر خواهيم ساخت!


جهان را سراسر نکبت و تعفّن گرفته است. در عصرى که دانش و تکنيک به بشر اجازه داده است که به کهکشانها دست‌اندازى کند، بر روى زمين ميليونها نفر از خواهران و برادران ما، ميليونها انسان تهيدست و محروم روز و شب را به گرسنگى و تشنگى و بيمارى سپرى ميکنند. در آفريقا و آسيا، آنجا که ابر و باران درباره هستى انسان تصميم ميگيرند، صدها هزار انسان با کودکانشان همچون گله‌هاى حيوانات، خاک و سنگ و کلوخ را در جستجوى ريشه‌اى يا برگى و قطره آبى زير و رو ميکنند و شب را مانند انسانهاى عصر حجر، بى هيچ سرپناهى، روى خاک و زير ستارگان به صبح ميرسانند...

هر روز و هر روز - و در روز اول ماه مه هم مانند همه روزهاى ديگر - چندين هزار کودک چشم به جهان نگشوده به ديار نيستى بازميگردند. هر روز هزاران انسان را سرما و گرما و مرض و کثافت به کام مرگ ميکشد...

اينان قربانيان طبيعت نيستند. طبيعت دهها سال است که خود را به بشر تسليم کرده است. اينان قربانيان طبيعت نيستند، قربانيان جهل و بربريت بشرند. بشريت امروز خود اسير نظامى است که از او هيولايى ساخته است که اينان فقط بخش کوچکى از قربانيان آنند.

به تلّ اجساد جوانانى نگاه کنيد که با پيشرفته‌ترين تکنيکها، با پيشرفته‌ترين سلاحهاى ساخت دست خود انسانها به خاک افتاده‌اند و هر روز شمارشان همراه با غريو شادى کمپانى‌هاى اسلحه‌سازى بيشتر و افزونتر ميشود.

به خانه‌هاى ويران شده از بمبارانها نگاه کنيد. نگاه کنيد که براى ساختن همين خانه‌ها چگونه سالهاى سال رمق را از تن کارگران گرفته‌اند و چطور براى ويران کردنشان، محصول کار خسته کننده هزاران کارگر و مزدبگير ديگر را، به چشم بهم زدنى، همراه اجساد سوخته ساکنانشان، چون دود به آسمانها ميفرستند...

به خيل کارگران صنايع نظامى و کارکنان پروژه‌هاى جنگ ستارگان نگاه کنيد که شبانروز جان ميکنند تا حاصل جان کندن هزاران مزدبگير ديگر را در آنسوى کره زمين، وقتى که موشکهايشان بدستور دشمنان بشريت به اينسو پرتاب ميشوند، در ميان آسمان و زمين به هيچ تبديل کنند...
به بدن تاول زده مردمانى نگاه کنيد که گازهاى بيرون آمده از بمبهاى شيميايى محصول کار مزدبگيران آنسوى جهان را استنشاق کرده‌اند تا آنقدر پرپر بزنند تا قلبشان از حرکت باز بايستد...

به اجساد گنديده ماهيان و برگهاى خشکيده جنگلها نگاه کنيد که چگونه قربانى بقاى وحشى ترين جانوران روى زمين ميشوند...

به صف گرسنگان نگاه کنيد که بخاطر بصرفه نبودن توزيع غذا گرسنه‌تر ميشوند. به خونى که از سينه مردم معترض بيرون ميجهد نگاه کنيد.
آنها را تماشا کنيد که در ميان ديوارهايى که ما ساخته‌ايم و ميله‌هايى که حدادى کرده‌ايم شکنجه ميشوند، ضجه ميکشند و جان ميدهند... کاخها و زندگى پرتجمل قصابان آنان را ببينيد! به چهره‌هاى بهت‌زده ميلياردها انسانى نگاه کنيد که تا آخر عمر هيچ نصيبى از کتاب و سواد و علم نخواهند برد. زاغه‌نشينان را تماشا کنيد، آنها را که زباله زباله دانى‌ها سيرشان ميکند. زنها را ببينيد که براى لقمه نانى تن ميفروشند و همچون کالا در خفا معامله ميشوند. به بردگان سياهپوست نگاه کنيد که فشار صدها سال زمانِ متوقف شده را بر پوست و گوشت خود تحمل ميکنند... به شکم ورم کرده کودکان استخوانيشان نگاه کنيد...

نگاه کنيد! دنيا، دنيايى که بر دوش ما ميگردد پر از خون و چرک و کثافت است. نگاه کنيد! آنها که ميبينيد خودِ مائيم با بچه هايمان، همسرانمان، خواهران و برادرانمان، پدران و مادرانمان...
نگاه کنيد اين نظام جهنمى چه بر روى زمين ساخته است! آنها فقر و بدبختى را سازمان داده‌اند، جنگ و خانه خرابى را سازمان داده‌اند، قتل و کشتار را، فحشاء و اعتياد را، نفرت و جنون را سازمان داده‌اند... و به ما مزد ميدهند تا همين جهنم را هر روز بار ديگر با دستهاى خودمان براى خودمان بسازيم.

آنها بدست خود ما اسلحه ميسازند، به دست خود ما به سينه هايمان نشانه ميروند تا همه چيزمان را دور بياندازيم و فقط مزدبگير باشيم. مزدبگير باشيم و فرمان ببريم تا آنها تصميم بگيرند با سلاحهاى جديدى که ساخته‌ايم سينه کداممان را بشکافند و با نانى که از دل خاک بيرون کشيده‌ايم مزدِ کدام مزدبگير لگدمال شده و از هستى ساقط شده‌اى را بپردازند و با ثروتهاى ديگر تحت فرمان خود چه بلاى ديگر بر سر عالم و آدم بياورند.

آنهايند، نه طبيعت، که کودکان ما را از فقر ميکشند. آنهايند که برادران ما را در جنگ قصابى ميکنند. آنهايند که خانه‌هاى عزيزان ما را بر سرشان ويران ميکنند. آنهايند که از خواهران ما فاحشه ميسازند، آنهايند که برادران و خواهران ما را در زاغه‌ها چپانده‌اند و به بردگى ميبرند...

نگاه کنيد اين نظام جهنمى چه بر سر ما آورده است. همه چيزمان را به يغما برده است، مزدبگيرمان کرده است. مزد بگير و ديگر هيچ! همه اين بربريت و رذالت هر روزه جلوى چشم ما اتفاق ميافتد. اما آنها آنچنان ما را از روح انسانيت و برادرى تهى کرده‌اند که صداى استمداد بچه‌هاى بيگناه و گرسنه‌مان را از اينسو و آنسوى جهان نميشنويم، يا ميشنويم و خم به ابرو نميآوريم. اجساد مثله شده جنگهاى ضدبشرى و سودپرستانه آنها را نميبينيم، يا ميبينيم و هيچ نميگوييم. گويى آنها نه بچه‌هاى ما که عروسکهاى پارچه‌اى‌اند و اينان نه برادران و خواهران ما که زباله‌اند که در آتش ميسوزند. آنها آنچنان مزدبگيرى و فرودستى ما، و قدرتمدارى و فعال مايشائى خود را در اعماق مغز ما فرو کرده‌اند که به اراده آنها همچون اراده خدايان مينگريم و ناتوانى خود را در رهايى از اين مصائب باور کرده‌ايم.

کارگران بيدار شويد! روز کارگر مدتهاست که فرا رسيده است! بيدار شويد و همزنجيران خود را بيدار کنيد. خداى ســـــرمـــــايـــــه اين سرنوشت شوم را براى ما رقم زده است. بيدار شويد، بپاخيزيد، تا خود سرنوشت خود و جهانمان را بدست بگيريم. در روز اول ماه مه فرياد بزنيد که ديگر بس است، فرياد بزنيد که ما ديگر اين ننگ و بربريت را تحمل نخواهيم کرد!

به آنها که هنوز وعده اصلاح اين نظام متعفن را ميدهند، به آنها که هنوز از ما صبر و شکيبايى طلب ميکنند، به آنها که صدقاتى را که برايمان گرفته اند به رخمان ميکشند - اگر کورند و خود نميبينند - بگوييد که اين جهان دستگاه استثمار و کشتار ما شده است. هر ساعت از ادامه حيات ننگين اين نظام، تکرار هزاران فاجعه ديگر براى ماست. چنين بناى نفرت انگيزى را نه با صبر که با انــــــقـــــــلاب زير و رو بايد کرد. ما جهانى ديگر ميخواهيم، جهانى که در آن از فقر و گرسنگى و استثمار، از جنگ و فلاکت و کشتار خبرى نباشد، جهانى که در آن آزاد باشيم.

چشمتان را باز کنيد! آنها که براى ما دل ميسوزانند و در عين حال دستيابى ما را به اين آرمان عادلانه غير ممکن جلوه ميدهند، حاميان همين نظام جهنمى هستند. آنها که ميبينند حاکميت يک اقليت استثمارگر شدنى است و با اين حال حاکميت اکثريت را بر سرنوشت خويش ناممکن و تخيلى ميخوانند، از ما تسليم شدن را ميخواهند. اگر به نيروى ما باور ندارند، لشگر ميلياردها کارگر مزدى را نشانشان بدهيد. اگر از علم غافلند، چشم و گوششان را باز کنيد. اگر به اراده ما باور ندارند مشتان گره کرده‌تان را نشانشان بدهيد و اگر ما را لايق چيزى جز اين نميدانند، همانها را بر دهان ياوه گويشان بکوبيد!

در روز اول ماه مه فرياد بزنيد که ديگر نميخواهيد مزدبگير بمانيد. فرياد بزنيد که ديگر نميخواهيد کارگرِ استثمار کنندگانِ انسان باشيد. متحد بشويد و فرياد بزنيد که جهانى خواهيم ساخت که در آن جايى براى بيکارگانِ استثمارگر و مفتخوارانِ جنايتکار وجود نخواهد داشت... جهانى پر از عدالت و عشق و زندگى، براى خودمان و فرزندانمان، براى همه انسانها.

بگذار در اول ماه مه امسال صداى فرياد مرگ بر سرمايه پشت سرمايه‌داران و حاميان آنان را بلرزاند. اين خود آغاز جشنى بزرگ براى همه انسانهاى مظلوم و محروم جهان خواهد شد که اميدى جز پيروزى کارگران در زندگى پرمحنتشان وجود ندارد.

زنده باد اول ماه مه!
پرتوان باد همبستگى بين المللى کارگران!
زنده و پيروز باد سوسياليسم!


کـــارگـــران جـــهـــان مـــتـــحـــد شـــويـــد!


اعلاميه حزب کمونيست ايران، بمناسبت فرارسيدن روز جهانى کارگر - آوريل ١٩٨٧
باز نويسى و اضافه کردن تصاوير براى انتشار در اينترنت - شبکه زنان آوريل ٢٠٠٥