مردم! حزب الله و باند سياه اسلامى را با مردم کشورهاى اسلام زده اشتباه نگيريد!
مردم در کشورهاى به اصطلاح اسلامى، مردم در آن بخش از دنيا که در مطبوعات غرب به آن "جهانِ اسلام" نام دادهاند، خود قربانيان اين دارودستههاى باند سياهىِ فاشيست و دشمنان خونىِ آنها هستند. هر شاخهاى از اسلام، از شيعه و سنى و وهابى و غيره، گروههايى از اين قماش دارد که هدفشان حکومت اسلامى است و روششان ترور و جنايت و آدمکشى و قصابى مردم. براى آنها هر مخالفى، محارب با خدا و مهدورالدم است. اينان ساليان سال است - از دهها سال قبل از اين که لبنيات دانمارکى را ممنوع کنند و سفارتخانهشان را به بهانه کاريکارتورهاى محمد به آتش بکشند - زندگى و خواب و خوراک را براى ميليونها مردم در همان کشورها ممنوع کردهاند و سوزاندهاند. چند نويسنده و نمايشنامهنويسِ آزاديخواه، غير از وَنگوُگ، را نام ببريم که اينان دل و رودهشان را با دشنه و چاقو بيرون ريختهاند؟ چند ناشر را، چند کارگر حق طلب را، چند زن آزاده را، از اهالى اندونزى و افغانستان، يا ايران و سعودى و ترکيه ميخواهيد نشانتان بدهيم، که اين گروههاىِ فاشيست مُـثله و لت و پار کردهاند؟ در آن کشورها فقط بجرمِ چاپ کردن نميکشند، خواندنِ اوراقِ ضالّه هم اعدام دارد! ...
و آنها که ميخواهند زنده بمانند بايد در وحشت زندگى کنند، بايد مطيع باشند، بايد به قوانينِ قرون وسطايىَ آنان گردن بگذارند... در عربستان سعودى هنوز با شمشير گردن ميزنند! در زندانهاى ايران به دختربچههاىِ کمونيست و لامذهب، براى اينکه باکره اعدام نشوند و خداى ناخواسته به بهشت نروند حتما قبل از اعدام، محض احتياط - دسته جمعى، تجاوز ميکردند. اين جانوران در ايران چادر و روسرى زنان "بدحجاب" را با پونز و ميخ به سرشان ميکوبيدند، تا امر به معروف کرده باشند! در کجاىِ دنيا جز در ممالکى که تحت تسلط اين جانيانِ تبهکار است حکومتِ آپارتايد سراغ داريد؟ حال که جنون و وحشيگرى حزبالله را با چشمان خود ميبينيد، بايد ديگر فهميده باشيد که زندگى در دوران بربريتِ قرون وسطايى، خواست و فرهنگِ مورد احترامِ آن مردمان نيست. اگر وزراىِ دولِ راقيه را بشود در عرض يک هفته به اظهار ندامت و عذرخواهى و شکر خوردن وادار کرد، مردم بيدفاع و محروم از حزب و اتحاديه و سازمان و کتاب و سواد آن "دنيا" را هم ميشود به گردن گذاشتن به مقرراتِ ضدانسانىِ اسلام و احترام به قرآن وادار کرد. اگر "غلط کرديم و ديگر از اين کارها نميکنيم" فرهنگ دانمارک و نروژ باشد، آنوقت شايد بتوان پذيرفت که اسلام هم فرهنگ مردم کشورهاى اسلام زده، قرآن کتاب مقدس و محمد پيامبر محبوب آنهاست...
حزب الله را با مردم کشورهاى اسلام زده اشتباه نگيريد!
اما مبادا گمان کنيد که دولتهايى که با اين جانواران سرشاخ شدهاند، حاميان آزادى و حقوق بشرند! مبادا مردم دانمارک و نروژ و سوئد را با دولتهاى دست راستىشان اشتباه بگيريد! مبادا فکر کنيد که براى دفاع از آزادى بيان، يا آزادى از هر نوعش، بايد براى نخست وزير و دولت دست راستى دانمارک و امثالهم، و براى روزنامههاى دست راستىترشان به خيابان بياييد و گريبان چاک بدهيد. اين همان دولتى است که نيروهاى مسلحش به همراه ارتش آمريکا، درست در ضديت با آنچه مردم همه دنيا در بزرگترين تظاهرات در طول تاريخ بشر با صداى بلند اعلام کردند، به عراق حمله بردند، دهها هزار از مردم غيرنظامى را کشتند، عراق ويران شده را اشغال کردند، و هنوز هر روزه مسلحانه نگهبانى ميدهند که جنوب عراق از بصره تا بغداد در سلطه همان جانوران، يعنى حزبالله شيعه، از بغداد تا کردستان در حکومت حزبالله سنى بماند و ملاها و آخوندهاى مرتجع و ضد مردم و سران عشاير در مجلس و دولت تحميلى آنها، همان بلايى را بر سر مردم عراق بياورند که دست نشاندگان ديگرشان بر سر مردم افغانستان آوردهاند. دولت آقاى راسموسن همانقدر دمکرات و آزاديخواه است که در عراق و افغانستان دمکراسى و آزادى وجود دارد. حزب ايشان که يکى از بخشهاى مهم پلاتفرم انتخاباتيش جلوگيرى از ورود پناهجويان به دانمارک بود و سلب هر چه بيشتر حقوق کله سياههاى مقيم دانمارک، از جمله به يمن کمپين وسيع روزنامه ايلندز پستن Jyllands-Posten برنده شد. اين روزنامه قديمى دانمارکى در زمان نازيستها مدافع پروپا قرص آلمان نازى و مبارز راهِ برقرارى حکومتى فاشيستى در دانمارک بود، بعد از جنگ خودش را روزنامه "راست محافظه کار" ميناميد و در دُور و زمانى که حزب نئونازيست سوئد "دمکراتهاى سوئد" نام دارد، حزب ضدخارجى سوئد- نامش "دمکراسى جديد" است و حزب دست راستى و راسيست دانمارک اسم خودش را حزب Venstre - يعنى چپ(!) - گذاشته است، آن نشريه که از قرار پرتيراژترين روزنامه دانمارک است بخودش "ليبرال" ميگويد - ليبرال به معناى امروزيش، "نئوليبرال"، يعنى هوادار فعال مايشائى مطلق سرمايه و مخالف هر نوع دخالت ارگانهاى منتخب مردم در کنترل استثمار نيروى کار! اينها هزاران بار بيش از آنکه ضد اسلام و ضدحزب الله باشند، ضد کارگر و ضد مردمند.
مردم!
علت شعلهور شدن دعواى کاريکاتورهاى محمد، اين است که هر دو طرفِ اين دعوا در اين که ما آدمکشان حزبالله را نماينده و سخنگوىِ مردمِ "جهان اسلام" و جرج بوش و راسموسن و امثالم را نمايندگان و سخنگويانِ مردم در "جهان آزاد" بدانيم ذينفعند. دارودستههاى حزبالله خواستار آنند که در جهانِ به اصطلاح اسلام سلطه بلامنازع داشته باشد و ذينفعند که مردم تصور کنند که در غرب، همه مثل بوش و بلرند؛ نه از کارگر خبرى هست، نه از زحمتکش، نه از جنبش مردمى، نه از آزاديخواهى، و نه از هيچ متحدى... بوش و همپالکىهايش هم خواستار آنند که در جهانِ به اصطلاح آزاد، سلطه بلامنازع داشته باشند و ذينفعند که مردم تصور کنند که در شرق همه مثل بن لادنند؛ نه از کارگر خبرى هست، نه از زحمتکش، نه از جنبش مردمى، نه از آزاديخواهى، و نه از هيچ همسرنوشتى. دستگاه حکومت در دانمارک ميخواهد که مردم دانمارک حتى دختربچه چادرىِ متولد کپنهاگ را نه قربانى اسلام و حزباللهاش، بلکه خودِ حزبالله بحساب بياورند، ميخواهد مردم همانقدر از قربانيان اسلام متنفر باشند که بحق از حزبالله متنفرند. از آن سو، حکومتهاى اسلامى و باندهاى مافيايىِ آدمکششان از مردم کشورهاى تحت حکومتشان ميخواهند که محرومِ کشورهاى غرب را نه قربانيان سرمايه و حکومتهاى امپرياليستى و استثمارگر، بلکه همدستان آنها بحساب بياورند، و از هر آدم بور و چشم آبى همانقدر متنفر باشند که به حق از بوش و دارودستهاش متنفرند. تفرقه انداختن در صفوف مردم زحمتکش بر اساس مذهب و قوميت و نژاد همان چيزى است که هر دو طرف ميخواهند... اين براى بمب گذاشتن در اتوبوس مدرسه بچههاى دانمارکى به اين توهّم نياز دارد و آن براى با خاک يکسان کردن ايران تحت حاکميت اسلام.
خوب نگاه کنيد که تلويزيون چه نشانتان ميدهد! تعجب نکنيد که چرا وقتى قرار ميشود رؤساىِ ممالکِ راقيه از مردم مسلمان جهان عذرخواهى کنند هيأتهاى نمايندگيشان را به سراغ پادشاهِ سعودى ميفرستند که البته با نهايت احترام به پيامبر اسلام با شمشير گردن ميزند، و با امامان و حکام شرعى مذاکره ميکنند که با خونِ مردم وضو ميگيرند... چرا که نه؟ اگر مردم غرب همه مردم شرق را جانورانى چون حزبالله تصور کنند، در اعتراض به حمله به عراقِ بعدى احدى به خيابان نخواهد آمد. و در اعتراض به بلندتر کردن ديوارهاى سراسر سيم خاردارى که دور تا دور اروپا را گرفته است صداىِ احدى بلند نخواهد شد. آنها ميخواهند که مردم چه در افغانستان و سعودى و ايران و عراق، چه در بريتانيا و آمريکا و اسکانديناوى فراموش کنند که اين جنايتکاران با ابتکار و دخالت مستقيم CIA و همين دول به اصطلاح آزاد غرب بوجود آمدند، مسلح شدند و قدرت گرفتند و آن زمان که همين پناهندگانِ دربدر امروز در زادگاهشان عليه قدرتگيرى اين جانيان دست به مبارزه زده بودند، سوئدِ "سوسيال دمکرات" به آنها اسلحه و موشک و قايق تندرو ميداد و آمريکايىها پول اسلحههاى کنتراهاىِ نيکاراگوئه را به کيسه آنها ميريختند...
مردم در "جهان اسلام" |
حاکمان "جهان اسلام" |
سربازان "دمکراسى" و رهبران "جهان آزاد"! |
کارگران جهان!
اين گوشهاى ديگر از نظم نوين جهان و جنگ تروريستهاست. ما کارگران و زحمتکشان، خانوادهاى بينالمللى هستيم. نجات ما و نجات بشريت از چنگال همه اين مصائب در گروىِ اتحاد ما از هر رنگ و نژاد و مذهب و قوميت است. ما نه با اينيم و نه با آن - ما با خودمانيم! ما دشمن هر دوئيم و شيشه عُمر همهشان در دست ماست. سياهى لشگرِ دشمنان خود نشويد. نه به عيسى نه به محمد، به نيروى خود ايمان بياوريد! بايد متحد شويم و عليه همه اين نظام، و همه حاميانش، عليه همه اين بربريت و همه پشتيبانانش، چه معمم، چه مکلا، بجنگنيم... شايد مذهب بوش و راسموسن با مذهب مَلِک فَهَد و احمدىنژاد فرق داشته باشد، شايد جهاد با بمب ناپالم و فسفر از جهاد با دشنه و عمليات انتحارى مدرنتر باشد، اما هدفِ جنگِ نامقدسِ همهشان مائيم، چون خداىِ همهشان خداىِ سرمايه است و حکمِ همه پيامبران رنگارنگشان، ابقاىِ فرودستى و استثمار ماست. آنها از خودِ ما بهتر ميدانند که با اتحادِ ما روزگارِ حکمرانىِ همهشان، خدايشان، پيامبرانشان، مجاهدين و قديسينشان و بهمراهشان عصرِ آقايىِ آدمخواران و دورانِ بربريتِ بشر به پايان ميرسد.
متحد شويد!
صداى زنان - ١٢ فوريه ٢٠٠٦
|