فریب نخوریم!

جنگ تبلیغاتی بسیار بیشرمانهای شروع شده است. تلاش بسیار زیادی چه از جانب طالبان و چه از سوی هواداران، حکومتها و رسانههای موافق با طالبان برای تطهیر چهره قاتل و جنایتکار آنها صورت میگیرد.
سخنان سخنگوی طالبان به نظر عدهای مصداق تغییر آنان است، اما باید پرسید کدام قاتل، کدام رژیم جنایتکار، کدام حکومت مستبد و دیکتاتور در برابر رسانه، مردم و جهان خود را آنگونه که هست معرفی میکند؟
این در حالی است که در بسیاری مناطق به دلیل عدم دسترسی مردم به اینترنت و هراس از طالبان اطلاعات دقیقی از آنچه رخ میدهد در دست نیست. هنوز یک هفته از تسلط طالبان بر کشور نگذشته که ویدیوهای تلاشی خانه به خانه و لت و کوب شهروندان در شبکه های اجتماعی دست به دست میشود.
این در حالی است که طالبان همواره بر طبل ایمن بودن مردم در حکومت طالبانی و عفو عمومی میکوبند.
در اولین رویارویی ذبیحالله مجاهد به عنوان سخنگوی طالبان با رسانهها چند نکته اساسی و زنگ هشدار برای ما وجود دارد.
او نشان داد که کشتار مردم در این سالها ابزاری برای به قدرت رسیدن است. بدین معنی که در ایدئولوژی طالبان، استفاده از هر ابزاری در برابر حق پنداشتن هدفشان کاملاً قابل توجیه است. این توجیه ادامه پیدا خواهد کرد و با استقرار کامل برای پیاده کردن شریعت خودشان، هر اقدامی را چون قدمی برای رسیدن به هدف میدانند ملزم و مقدس خواهند دانست. همچنان برای بقا و محافظت از قدرت نیز خط مشی آنان کمافیالسابق ادامه خواهد داشت.
نکته بعدی اشاره به حقوق زنان است. طالبان بیشتر از آنچه خودشان برای زنان تعیین کردهاند نخواهند بخشید. گفتن حق تحصیل و کار از زبان طالبان به معنای تغییر دیدگاه آنان نسبت به زنان نیست. تاریخ گواه است که استفاده از شریعت برای انقیاد زنان ابزار سرکوب برای حکومتهای اسلامگراست. این سخنان شعارهایی بیپایه هستند. برای اطمینان تاملی بکنیم در مورد جمعیت دختران بازمانده از تحصیل در مناطق تحت سیطره طالبان در طول دو دهه قبل و آتش زدن مکاتب دخترانه. اینکه آنان میگویند لازم نیست زنان برقع بپوشند نباید مایه خرسندی ما شود. بلکه باید از خود بپرسیم آن که برای ما حکم صادر میکند کیست؟ طالبانی که زنان خبرنگار و اهل رسانه را مورد حمله قرار داد، طالبانی که حکم سنگسار را تطبیق کرد، طالبانی که شلاقش بر بدن زنان همواره خورده، طالبانی که با زنان وکیل، فعال، هنرپیشه و خواننده در ستیز است، طالبانی که مسئول کشته شدن دخترانمان در مکتب سیدالشهدا بودند، طالبانی که مسئول و حامی حمله به زایشگاه دشت برچی بودند همان طالبانی هستند که امروز هستند.
اگر طالبان خواهان آزادی و کرامت انسانی هستند چرا خاشه را به قتل رساندند؟ چرا عبدالله عاطفی را کشتند؟ چرا این همه جانهای عزیز را کشتند؟ چرا اینهمه بی پناه را آواره کردند؟ جنایت جنگی در مالستان و اسپین بولدک فراموش شده است؟ این فجایع تنها در طی چند ماه اخیر رخ داده است.
هر جا نیاز باشد با خدعه و نیرنگ باز هم خواهند کشت، باز هم به بند خواهند کشید و باز هم زن و مرد و کودک را قربانی خواهند کرد.
مسئله آخر در مورد فرمان عفو عمومی است. چه ذلتی از این بالاتر که قاتل ما، مقتولین را عفو کند. طالبان در جایگاهی نیستند که بخواهند مردم را ببخشند. این مردم هستند که صاحب حق هستند و قطعاً از این جنایتها به آسانی چشمپوشی نمیکنند.
ما اعلان عفو عمومی را نمیپذیریم. این عفو نشان از چشم دریدگی و وقاحت این نظام خونخوار دارد. هرچند که هیچ امیدی به پایداری و واقعی بودن این عفو کذایی نیز نیست.
به چند روز آرامی نیمبند فریب نخوریم. به چند تصویر و ویدیو از آرامی شهر و جمع شدن ظاهری بساط دزدها فریب نخوریم. به تبلیغات رسانهایشان فریب نخوریم.
گرگ اگر ندرد، گرگ نیست.
در این برهه حساس که همه چیز را انگار از دست دادهایم، تنها پشتوانه ما تجربه تاریخی وعبرت گرفتن از سرنوشت دیگر ممالک تحت استبداد اسلام سیاسی است. به حداقلها اکتفا نکنیم. به درس خواندن بدون برقع تا صنف دوازده اکتفا نکنیم. به جمع شدن بساط دزدها اکتفا نکنیم. اینها فقط ابزار تطهیر هستند. به ظاهر فریبنده این گرگ حریص بازی نخوریم.
حکومت طالبان یعنی مرگ آزادی بیان، اندیشه، نوشتن، موسیقی، هنر، تحصیل، کار، خنده، تفریح، کرامت انسانی، یعنی مرگ شور و نشاط و انرژی و امید دختران و پسرانمان.
حکومتی که با خدعه و نیرنگ، کشتار و خونریزی به قدرت رسیده است، هرگز نمیتواند ادعای حکومتی کند که در آن جان و مال و کرامت انسانی و حقوق تمام افراد آن جامعه در امان است. در برابر هرگونه روند، کلام و واکنشی که برای تطهیر طالبان است مقاومت باید کرد.
ما اینها را میدانیم و با تلاش راه خود را خواهیم یافت، هرچند دشوار، هرچند نفسگیر، هرچند آهسته.
س. الف
افغانستان
|