دو نوشته از امين - تهران ٨ مه ٢٠١٠
متحجران دینی این بار به جنگ هنر رفته اند ادامه سریال سرقت مجسمههای تهران
این روزها یکی از تیترهای مهم خبری در بسیاری از رسانههای ایران، موضوع سرقت یازده مجسمه در معابر شهر تهران میباشد. بنا به گزارشهاى موثق، سارقان در کمال اقتدار و آرامش و با جرثقیلهای بزرگ اقدام به بریدن و ربودن این آثار هنری در پارکها و میدانهای پایتخت کردهاند و علاوه بر آن که امنیت شهر تهران را به استهزا و سخره گرفتهاند با ادامه سرقتهایشان نیز نفوذ و قدرت تشکیلاتی خود را به رخ همگان کشاندند. اما نکتهای که این خبر را به یک جنجال رسانهای تبدیل کرده، آن است که این مجسمهها ارزش اقتصادی بالایی ندارد و به گفته برخی از مسئولان جمهوری اسلامی کسب منافع مالی اندک، توأم با ریسکی به چنین بزرگی نشان میدهد که هدف از ربودن این مجسمهها دلایلی بسیار فراتر از دلایل مالی دارد. علاوه بر آن این تندیسها ارزش تاریخی ویژهای هم ندارند زیرا این مجسمههای برنزی در همین چند دهه اخیر ساخته شدهاند. سارقان نمیتوانند این مجسمه را به خارج از کشور بفروشند زیرا آنها به هیچ وجه اجناس عتیقه و گران بهایی نیستند. همچنین به طور قطع هیچ تاجری هم در داخل کشور حاضر نخواهد شد که زندگی خود را به خاطر خرید اجناس کم بهایی به خطر بیندازد که هیچ مشتری هم برای آن یافت نمیشود. تمامی شواهد و ادله عقلانی حکم میکند که سرقت این مجسمهها در انظار عموم، آن هم با بهره گیری از تجهیزات مدرن و جرثقیل تنها میتواند کار خود حکومتیها و وابستگان آنها باشد. به طوری که حتی محمد باقر قالیباف، شهردار تهران و سردار طلایی، عضو شورای شهر تهران نیز اعتراف کردهاند که سرقت این مجسمهها به دلیل انگیزههای مالی صورت نگرفته است و این دو شخص مسئول بصراحت عنوان کردند که گروههایی به دلیل اهداف غیر مادی به چنین عملی دست زدهاند.
گمانه زنیها در خصوص هویت سارقان نیز این روزها نقل محافل خبری شده است و بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی بر این باورند که نیروهای متحجر و تندرو اسلامی در ایران و یا باصطلاح برخی از روزنامه نگاران "بسیجیهای ترمز بریده" مسئول اصلی سرقت مجسمههای تهران میباشند. در شریعت اسلام طالبانی، ساخت مجسمه وتندیس، شرک و گناهی نابخشودنی محسوب میشود. شاهد بودیم که در افغانستان و پاکستان و برخی دیگر از کشورهای تحت سلطه فوندامتالیزم دینی، بسیاری از مجسمهها و پیکرهها به خاطر اسلام به آتش کشیده شد و تکرار این عمل در ایران نیز نمیتواند خیلی بعید و دور از ذهن باشد. زمانی که پایگاه بسیج محلات برای کنترل کوچکترین رفتار شهروندان عادی در همه شهرهای ایران وجود دارد و یک بسیجی نوجوان هم به شرط داشتن کارت بسیج فعال میتواند مجوز حمل سلاح را کسب کند، ربودن یازده مجسمه توسط بسیجیهای افراطی وابسته به سپاه نمیتواند برای آنها خیلی کار سختی باشد. جالبتر آن که حتی وقتی خبر ربودن اولین مجسمهها در رسانهها منتشر شد باز هم سارقان بدون هیچ ترس و واهمهای به کارشان ادامه دادند و تعداد سرقتهایشان را به یازده عدد مجسمه افزایش دادند. این موضوع بوضوح نشان میدهد که سارقان از حمایت پشتیبانان قدرتمند خود دلگرم و مطمئن بودند.
اما گروهی دیگر نیز که غالبا وابسته به حکومت هستند معتقدند که سرقت این مجسمهها کار نیروهای خارجی و یا وابستگان آنها در ایران میباشد تا پایتخت ایران را ناامن جلوه دهند. به گونهای که حتی خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران نیز عنوان کرد که این سرقتها کار انگلیسیها و خارجیها میباشد. البته در تاریخ جمهوری اسلامی بکرّات شاهد بودهایم که همواره حکومتیها برای فرافکنی و فرار از واقعیات بسیاری از مشکلات داخلی را به امریکا و کشورهای غربی منتسب میکنند و چنین اظهار نظرهایی در برهه فعلی نیز چندان برای شنوندگان این گونه تحلیلها جذابیت و تازگی ندارد.
در هر حال، سریال سرقت مجسمههای تهران بخوبی نشان میدهد که پایتخت ایران تا چه حد ناامن، غیر قابل پیشبینی و در تسلط کامل گروههایی خاص است که حتی در مقابل دیدگان هزاران نفر و با بهره گیری از ابزارها و ماشینهای سنگین و بدون کوچکترین ترس و نگرانی، مجسمههای تهران را از سطح شهر میربایند و آب هم از آب تکان نمیخورد.
شاید اگر فردا هم شنیدیم که دوازدهمین مجسمه را نیز از سطح شهر تهران ربودند آنگاه دیگر شاید بایسته نباشد که اسم این گونه اعمال را سرقت بگذاریم و منطقیتر آن است که دیگر آن را نوعی دعوا بین موافقان و مخالفان نصب مجسمهها و یا گونهای تسویه حساب داخلی بین خود حکومتیها تلقی کنیم.
خبرنگار: امین از تهران
٭ ٭ ٭
رئیس جمهوری که شیفته مصاحبه با رسانههای خارجی است
محمود احمدی نژاد گرچه بایسته نیست که پس از کودتای اخیر وی را رئیس جمهور ایران بنامیم، اما به رسم بسیاری از رسانههای جهانی که حتی پس از کشتار مخالفان جمهوری اسلامی در خیابانهای ایران نیز باز هم وی را رئیس جمهور ایران خطاب میکنند ما نیز در این نوشتار به اکراه و به تقلید از آنان از وی به عنوان رئیس جمهور نام بردهایم.
رئیس جمهوری اسلامی ایران از جمله سیاستمدارانی است که به طور قطع در تاریخ حکومت اسلامی ایران از وی به عنوان پدیدهای نادر و جالب یاد خواهند کرد. نحوه سخن گفتن کوچه بازاری و به دور از رسوم دیپلماتیک جهان، پوشش وآرایش نامتوازن و از همه مهمتر سخنرانیها وعملکردهای محیرالعقول، غیر قابل پیشبینی و به دور از تعمق وتأمل وی، تا سالیان متمادی سوژهای جذاب را برای خبرنگاران ایران و جهان فراهم آورده است. اما در این جا قصد داریم یکی دیگر از تناقضهای شخصیتی احمدینژاد را به بوته نقد و تحلیل بگذاریم.
طبق اسناد و مصاحبههای موجود، محمود احمدینژاد از جمله مدیرانی در سیستم جمهوری اسلامی محسوب میشود که به شدت شیفته مصاحبه با رسانههای خارجی است. به روایت مستندات، محمود احمدینژاد تقریباً با تمامی رسانههای مطرح و طراز اول ایالت متحده امریکا به عنوان دشمن شماره یک جمهوری اسلامی مصاحبه داشته است. وی به مصاحبه با رسانههای کشورهای اروپایی نیز علاقه وافری نشان داده است. رسانههای کشورهای آسیای شرقی و خاورمیانه نیز از جمله اولویتهای بعدی وی برای انجام مصاحبه بودهاند.
حال پرسش اصلی این جاست در حالی که به زعم زعمای فعلی جمهوری اسلامی، رسانههای کشورهای غربی رسانههایی معاند و وابسته به صهیونیستها محسوب میشوند، چگونه رئیس جمهوری اسلامی ایران برای گفتگو با رسانههایی که به گفته مقامات رژیم حاضر، وابسته به استکبار جهانی هستند همیشه حاضر و آماده است؟ چگونه در حالی که سایت رسانههای غربی در ایران فیلتر میشوند و بر روی امواج ماهوارهای شبکههای خبری در جهان پارازیتهای وحشتناک و مضر سلامت شهروندان ایرانی ارسال میشود، رئیس جمهوری اسلامی ایران به مصاحبههای داغ با این شبکهها میپردازد. اساسا این دورویی و تناقض چگونه قابل توجیه است؟ اگر رسانهای معاند و مخالف جمهوری اسلامی است پس چرا احمدینژاد حق مصاحبه با آنان را دارد و جالبتر آن که وقتی سیاستمداران ایرانی مخالف با دولت احمدی نژاد به مصاحبه با همان شبکهها میپردازند به سرعت به شکنجه و زندان و حتی گاه به اعدام آن هم به جرم همکاری وارتباط با رسانههای بیگانه محکوم میشوند! این موضوع بصراحت نشان میدهد که علاوه بر آن که قوانین جاری در ایران برای همگان یکسان نیست بلکه نمایانگر آن است که وقتی جمهوری اسلامی عملی را موافق منافع خویش دریابد، آن عمل را بی درنگ و بی توجه به تناقض آن حرکت با ایدئولوژی نظام فعلی ایران انجام خواهد داد.
نکته جالبتر در این گونه مصاحبهها آن است که احمدی نژاد در اکثر مصاحبههای خارجيش سعی میکند چهرهای معتدل و به دور از واقعیات جمهوری اسلامی برای بینندگان ترسیم کند و به تعبیر خود حکومتیها، در چنین شرایطی دروغ مصلحتی برای مصالح نظام کاملاً مجاز و شرعی تلقی میشود.
به طور مثال، احمدینژاد در مصاحبههایش با شبکههای خارجی بکرّات عنوان میکند که ایرانیها مجازند که از تجهیزات ماهوارهای برای دیدن برنامههای تلویزیونهای خارج از کشور استفاده کنند و یا در برخی از مصاحبههایش عنوان میکند که هیچ کس به خاطر مخالفت با سیاستهای وی در زندان نیست، یا این که حجاب اجباری در ایران وجود ندارد. چند روز قبل نیز احمدینژاد در گفتگو با روزنامه نیویورک تایمز در اظهار نظری بسیار شگفتانگیز عنوان کرد که کشور ایران دارای بالاترین حد آزادی است!! در صورتی که حتی هر ایرانی غیر سیاسی هم میداند که این جملهها و بی شمار گفتههای احمدی نژاد در مصاحبه با رسانههای خارجی مشتی دروغ محض است که تنها به منظور ترمیم وجهه به شدت مخدوش سیستم حاکم فعلی ایران در افکار عمومی جهان ایراد میشود.
عقده حقارت، جنون شهرت و ضعفهای شخصیتی احمدینژاد را شاید بتوان از دیگر دلایل مصاحبههای خارجی متعدد رئیس جمهوری دانست که متاسفانه همچنان در این توهّم به سر میبرد که چریک اول مبارزه با نظام سرمایهداری جهان است و رسالتش تکثیر عقاید جمهوری اسلامی است.
البته دیگر با وجود هزاران چشم بیدار در جای جای ایران و جهان، استفاده از این حربه و ایراد مطالب غیر واقعی و گرفتن ژستهای انسان دوستانه در این گونه مصاحبهها نمیتواند سرپوش خوبی برای همکاریهای جمهوری اسلامی با سازمانهای تروریستی، حذف فیزیکی نیروهای اپوزسیون، عدم رعایت حقوق بشر و اضمحلال آزادیهای مدنی و انسانی شهروندانی باشد که از بد حادثه، رئیس جمهورشان در مقابل رسانههای داخلی، در مقابل رسانههای خارجی و در نبود رسانهها، سه شخصیت متفاوت از خود ارائه میدهد!
خبرنگار: امین از تهران
نظراتتان را با نويسنده مقاله در ميان بگذاريد: Journalist.tehran@yahoo.com
|