در باب آشنايى بيشتر با ادبيات مرتجعان دينى در ايران تبرج چيست؟
امين از تهران - ٣٠ ژوئن ٢٠١٠
هر کسى که در خيابانهاى ايران و به خصوص شهرهاى بزرگ آن قدم گذاشته باشد قطعا با پديدهاى بسيار زشت و زننده به نام گشتهاى ارشاد مواجه شده است. اتومبيلهايى مملو از خواهران و برادران حزباللهى که حتى به رنگ ناخن شما هم تذکر ميدهند. يا بهتر است بگوييم پديدهاى که در آن مزدوران نظام، پول نفت را به حلقوم سگهاى هار ولايت ميريزند تا کوچکترين آزادى اجتماعى را هم از شهروندان سلب کنند. پيشمرگان ولايت، با ماشينهاى سبز رنگشان در گذرگاهها، خيابانها، نزديک ايستگاههاى مترو و اتوبوس کمين ميکنند و به محض ديدن پسر يا دخترى که نوع پوشش و آرايشش مطابق با سليقه اسلامى آنان نباشد با باتوم و فحش و ناسزا پذيرايى ميکنند.
تازگىها نيز علاوه بر دخالتهاى سفيهانه در مدل مو و حتى نوع مارک لباس جوانان، معضل جديدى هم خصوصا به زندگى دختران ايرانى اضافه شده است. معضلى به نام "تبرج". تبرج واژهاى است که اولين بار سردار رادان، معاون فعلى پليس جمهورى اسلامى از آن استفاده کرد و بعد از آن نيز اين اصطلاح دهن به دهن در مطبوعات ايران چرخيد و در نهايت به کلمهاى مشهور تبديل شد. گرچه بسيارى از شهروندان و از جمله بنده تا همين چند وقت قبل نيز کلمهاى به نام تبرج را نشنيده بودم اما امروز ديگر به لطف ترمز بريدههاى حکومت اسلامى، اين کلمه معروف به ابزارى وحشيانه جهت اقدامات ددمنشانه پليس جمهورى اسلامى مبدل گشته است.
تبرج به اصطلاح خودشان، يعنى حرکات و اعمالى که به زعم ملايان، موجب خودنمايى يا تحريک جنس مخالف شود. معاون پليس کشور که در زمان تصدىگريش به عنوان رئيس پليس تهران با امنيتى کردن جوّ پايتخت به چهرهاى منفور و رعبانگيز در ميان مردم شناخته شده بود، چندى قبل نيز اعلام کرد که با هرگونه آثارى از تبرج در خيابانهاى ايران به شدت برخورد ميکند.
در واقع کلمه تبرج زمانى به ادبيات پليسى ايران وارد شد که براى نخستين بار برخى از زنان تهران از چکمههاى بلند و البته کاملا پوشيدهاى که تا بالاى زانو ميرسيد استفاده کردند و سردار رادان معتقد بود که اين چکمههاى کاملا پوشيده موجب تبرج ميشود! و بايد با استفاده کنندگان از آن برخورد پليسى شود.
پس از آن واژهى مخوف تبرج بسيار گسترش يافت. به گونهاى که استفاده از بلوزهاى تنگ نيز نوعى تبرج براى زنان محسوب شد. بعد از آن نيز پوشيدن لباسهاى کاملا معمولى موسوم به "سارافون" نيز در خيابانهاى تهران تبرج اعلام شد و خلاصه ديگر امروز کلمه تبرج چنان همهگير شده است که ديگر بايد پوشش مردان و زنان ايرانى را به دو دسته تبرجدار و غير تبرجدار تقسيم کنيم!
به واقع رسوم طالبانى که در آن نازک بودن صداى زن، پوشيدن لباس خيس، خنديدن و دويدن زن را نوعى خودنمايى و مستحق مجازات ميدانند، امروز در ايران همين برنامه و اين بار با نام مبارزه با "تبرج" توسط پليس تحت حاکميت رهبر جمهورى اسلامى به طور تمام و کمال اجرا ميشود.
علاوه بر گشتهاى ارشاد وابسته به پليس، گشتهاى نيروهاى سپاه و بسيج موسوم به نيروهاى "امر به معروف و نهى از منکر" نيز وظيفهاى مشابه را در جهاد با تبرج به دوش ميکشند و در اين مسير نيز همان طور که بارها اثبات کردهاند از هيچ گونه خشونت و تجاوزى بر عليه جوانان چشم پوشى نميکنند.
نکته بسيار جالب در اين خصوص آن است که سردار زارع که يکى از فرماندهان ارشد پليس جمهورى اسلامى و يکى از مسئولان بلند پايه در کنترل و هدايت گشتهاى ارشاد بود نيز چندين ماه قبل به دليل ارتباط جنسى با چندين زن از مقامش برکنار شد و حتى عمق فاجعه به حدى بود که سردار زارع به طور کامل خلع درجه شد. البته جمهورى اسلامى عنوان کرد که خلع درجه سردار زارع به دليل سوء استفادههاى مالى او بوده است اما اخبار بسيارى از رسانههاى مستقل حاکى از آن بود که سردار زارع توسط پليس اطلاعات و و در وضعيتى بسيار نامناسب در منزلش دستگير شده بود.
حتى اگر بر فرض محال و به قول جمهورى اسلامى، سردار زارع تنها به دليل اختلاس مالى خلع درجه شده باشد، سؤال اساسى اين است که چگونه چنين دزد و غارتگرى سالهاى سال به خود اجازه داده است که جوانان اين سرزمين را با گشتهاى ارشادش، ارشاد کند در حالى که خود به نجسترين و ناپاکترين اعمال آغشته بوده است؟
به هر روى، اين نظام فاشيستى ديگر به خوبى آموخته است که افکار و اعمال پليدش را با توجيهات فقهى و شرعى و بازى با کلمات و عناوين بيارايد. تا ديروز در زندانهاى جمهورى اسلامى، به بسيارى از دختران کمونيست و در شرف اعدام تجاوز ميکردند به اين بهانه که اسلام اجازه اعدام دختران باکره را نداده است. امروز نيز با مدد از کلمه تبرج، حتى جوان غير سياسى را هم آزار جسمى و روحى ميدهند. علاوه بر آن، هم اکنون نيز بسيارى از مخالفان اين حکومت ديکتاتورى را به چوبهدار رهنمون ميکنند با اين توجيه که قيام عليه امام وقت، حکم محاربه و اعدام دارد و شوربختانه اين کلمهسازىها، بازى با واژهها، توجيهات غير عقلى، قصههاى تلخ و رنجهاى تلخ همچنان ادامه دارد.
نظراتتان را با نويسنده مقاله در ميان بگذاريد: Journalist.tehran@yahoo.com
|