در نقد مجلس بی خاصیت خبرگان چرا خامنهای هر غلطی که دوست دارد انجام ميدهد؟
کاروبار مقامات حکومت اسلامی ایران، برعکس که بود، برعکستر هم شده است. آدمیزاد خندهاش ميگیرد از دوزدن قوانین توسط خالقان و مجریان همان قوانین.
خیر سرشان، مجلس خبرگان را برای نظارت بر اعمال رهبر تشکیل دادهاند، اما پس از آخرین اجلاس خبرگان شاهد بودیم که هاشمی و دار و دستهاش به بیت رهبری رفتند و به قول خودشان با رهبر تجدید بیعت کردند!
اولا مگر عصر اسلام بدوی و طایفهای است که بیعت بازی راه انداختهاید. ثانیاً چرا همه چیز وارونه شده است. به جای این که رهبری به مجلس خبرگان برود و در خصوص اعمال شنیعش به این مجلس پاسخگو باشد، آن وقت اعضای محبوس البول و دست نشانده رهبر به بیت ولی امر مسلمین جهان! ميروند و عرض سلام و تحیت ميکنند.
وقتی در آن زمان که شورای بازنگری قانون اساسی در سال ١٣٦٨ شمسی، ولایت فقیه را به ولایت مطلقه فقیه تبدیل کرد ، شاید گمان نميشد که با این افزایش بی حد و حصر اختیارات رهبر، کار به جایی برسد که به جای نظارت خبرگان بر رهبری، اعضای این مجلس به دست بوسی رهبر مفتخر شوند. بدتر از همه این است که شورای نگهبان منصوب رهبری هم در تأيید و رد صلاحیت کاندیداهای مجلس خبرگان مختار است و این خود دیگر نوبر قوانین دیکتاتوری است که رهبر خودش تعیین ميکند که چه کسی بر اعمالش نظارت کند!
درطول تاریخ رهبری خمینی و خامنهای، اعضای هویج و بی خاصیت مجلس خبرگان حتی یک بار هم به صورت نمایشی و صوری از رهبری، یک انتقاد خشک و خالی نکردند تا حداقل دل این ملت خوش باشد و بگویند مثل این که رهبر ما هم به جز خدایش باید به نمایندگان ملت نیز پاسخگو باشد.
هرچه این رهبر بی خرد کرد بلافاصله مجلس خبرگان در طی نامهای از درایت رهبری تشکر کرد. آخر مگر کشتن جوانان معترض در خیابان و تجاوز به زندانیان، درایت است که ما خبر نداشتیم.
به یاد دارم که روزی خبرنگاری از مصباحی مقدم که آن موقع کاندید ورود به مجلس خبرگان بود پرسید : "با وجود آن که شما نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی هم هستید، آیا اساساً وقتی دارید که بخواهید در مجلس خبرگان هم فعال باشید؟"
پاسخ این آخوند حکومتی به حدی مضحک بود که هیچگاه از یادم نميرود. جناب حجتالاسلام فرمودند: "عضویت در مجلس خبرگان، نوعی عضویت افتخاری است، شغل محسوب نميشود و وقت مرا نخواهد گرفت."
در واقع ميخواست بگوید که اساساً کاری در این مجلس انجام نميدهند که بخواهد وقت مرا بگیرد که البته خجالت کشید که این موضوع را این گونه به صراحت بیان کند.
چند هفته قبل هم که بعد از نود و بوقی، یک نماینده از خبرگان پا شد و از رهبر انتقاد کرد، جان نثاران رهبری چنان بلایی بر سرآیتالله دستغیب آوردند که آخوند پیر ما خوابش را هم نميدید.
این نماینده مردم استان فارس در مجلس خبرگان گفته بود: "یک عدهای در زمان رژیم سابق اطراف شاه را ميگرفتند و از او تعریف و تمجید ميکردند تا به حدی که او را ظلالسلطان یعنی سایه خداوند قلمداد ميکردند، الان هم وضع به همین منوال است."
بلافاصله بسیجیهایی که وعده یک ساندیس برای ترغیب آنها به راهپیمایی کافی است، ساکت ننشستند. این بار به خانه پیرمرد ریختند، خانه و دفتر شیخ را ویران کردند و وی فعلا به طور غیر رسمی در حصر خانگی به سر ميبرد.
این هم شده داستان دموکراسی اسلامی و مردم سالاری دینی که صبح تا شب با آن مخ ملت را خوردهاند.
بدبختانه با چنبره رهبر بر اختیارات کلیه قوای نظام و وجود بی شمار نهادهای نظامی، سیاسی و اقتصادی که تنها به رهبر پاسخگو هستند، همچنین نبود ارگان مستقلی که بر اعمال ولی فقیه نظارت کند، دیگرادعای مردم سالاری و انتخاب رهبر توسط نمایندگان مردم از ریشه پوشالی است. البته شاید خامنهای هم مدعی باشد که بر او وحی نازل ميشود و خدا در بیانیهای چند صفحهای، رسما وی را در مقام رهبری منصوب کرده باشد، والا با این اوصافی که ميبینیم، شخصا تفاوتی بین شاه، حاکم، امپراطور، سلطان و ولی فقیه نميبینم.
امین از تهران
١٨ اکتبر ٢٠١٠
نظراتتان را با نويسنده مقاله در ميان بگذاريد: Journalist.tehran@yahoo.com
|