آماری از وضعیت فعلی زندانیان سیاسی وعقیدتی وضعیت حقوق بشر در ایران، وخیم تر شده است
از روزی که صدها تن از شهروندان معترض ایرانی در روز عاشورای سال ١٣٨٨ به خاک و خون کشیده شدند، نزدیک به یک سال ميگذرد. هنوز خاطرات وحشيگری و ددمنشی جمهوری اسلامی از اذهان پاک نشده است که روزانه خبرهایی ناگوار پیرامون دستگیری فلّهای روزنامهنگاران، فعالان حقوق بشر و سیاستمداران دگراندیش منتشر ميشود. در حالی که رژیم آخوندی با بيشرمی و وقاحت تمام، منکر وجود زندانیان سیاسی در زندانهای ایران است اما با احتساب کرور کرور زندانیانی که تنها به دلیل مخالفت با سیاستهای خون ریزانۀ ولی فقیه به حبسهای بلند مدت گرفتار شدهاند، روشن ميسازد که امروزه پدیدهای فراگیر و دردآور به نام "زندانی سیاسی" در ایران ریشه دوانیده است. به واقع باید گفت که در حال حاضر، حکومت فاشیستی ملایان ایران، هر شهروندی را که عقایدی خلاف آنان را در سر بپروراند و تأثیری در بیداری جامعه بگذارد، به کنج زندان رهنمون ميکنند که در ذیل به چند دستۀ عمده از این زندانیان سیاسی و عقیدتی و همچنین وضعیت کلی آنان اشاره خواهیم کرد.
١- فعالان حقوق کارگران
جامعۀ کارگری ایران ازگسترۀ ظلم و ستم نظام فعلی در امان و بی نصیب نبوده است و در سال جاری، فشار بر سندیکاهای کارگری و کارگران ناراضی افزایش یافته است. هرگونه تحصن و اعتراض کارگران نسبت به وضعیت نامناسب معیشتی و رفاهیشان (که اگر خوش شانس بوده باشند و پس از اعتراض به زندان نیفتاده باشند) درنهایت خوش اقبالی، تنها به اخراج کارگر از محل کار ختم شده است. اخراج کارگران کارخانههای نوشابه سازی ساسان، لوله سازی اهواز، کارخانه نور برکات شهر شکوهیه قم، کارخانه چینی حمید و کارگران قراردادی شرکت سایپا در سال اخیر بخوبی این مدعا را ثابت ميکند. همچنان بیمه کارگران ساختمانی با وجود تصویب آن در مجلس تحت امر رهبری، اجرایی و عملی نشده است و قانونگذاران در این زمینه تنها برای ارائه ژست نوع دوستی و نمایش پوشالی حقوق بشر به تصویب این قانون روی آوردند. بالغ بر پنج میلیون کارگر ساختمانی در ایران از صبح تا شب به کار یدی سخت مشغول هستند و علاوه بر این که کارگران ساختمان توسط بسیاری از کارفرمایان استثمار شده و بیش از ساعت قانونی کار ميکنند، از هر گونه بیمه تأمین اجتماعی نیز بی بهرهاند.
علاوه بر آن، شمار زیادی از فعالان کارگری نیز هم اکنون در زندان به سر ميبرند و دوران محکومیت خود را طی ميکنند. این فعالان کارگری همچون ابراهیم مددی، رضا شهابی، بهنام ابراهیم زاده و مهدی فراهی شاندیز اغلب به دلیل نقد صریح برنامههای دولت یا ساماندهی تجمعات و راهپیماییهای کارگری دستگیر شدهاند و پس از دستگیری نیز در دادگاههایی فرمایشی و یک طرفه، به حبسهای طولانی مدت محکوم شدند. به طور نمونه، منصور اسانلو، رئیس سندیکای کارگران اتوبوسرانی که در حال حاضر در زندان به سر ميبرد، هر از چند گاهی خبرهایی نیز در خصوص شکنجه و آزار این فعال کارگری در فضای زندان منتشر ميشود. درحالی که عمده دغدغه وی تنها دفاع از حقوق اساسی و انسانی کارگران این اتحادیه بود. حضور او و سایر فعالان حقوق کارگران در زندان حکومت اسلامی ایران، نمای بارزی از تنگنظری و محدودیت رژیم برای فعالیتهای مدنی و صلح طلبانه است.
٢- روزنامهنگاران معترض
در فضای روزنامهنگاری ایران نیز، اوضاع وخیم که بود، وخیمتر هم شده است. در برهه کنونی، بیش از ٤٠ تن از روزنامهنگاران معترض سیستم دیکتاتوری ولایت فقیه در حبس به سر ميبرند و شدیدترین شکنجهها را تحمل ميکنند. عمادالدین باقی، ماشاءالله شمسالواعظین، مهران فرجی، نازنین خسروانی و کیوان مهرگان، تنها تعدادی از روزنامهنگاران محبوسی هستند که به دلیل ترس حاکمیت از تشکیل جبهه روشنگری، به زندان منتقل شدهاند. به گفته سازمان گزارشگران بدون مرز، کمیته حمایت از روزنامهنگاران و برخی دیگر سازمانهای جهانی مدافع حقوق بشر، حکومت اسلامی ایران و جمهوری خلق چین، هم اکنون بزرگترین زندان روزنامهنگاران جهان محسوب ميشوند. در حال حاضر نیز، دامنه دستگیری خبرنگاران معترض در ایران نه تنها رشد نزولی نداشته است بلکه مدام بر تعداد روزنامهنگاران دربند افزوده ميشود. به طور مثال، همین چند هفته قبل، به دفتر تحریریه روزنامه شرق که از روزنامههای منتقد دولت به حساب ميآید، حمله کردند و چند تن از روزنامهنگاران منتقد این روزنامه را به اتهام بی پایه و اساس "تهدید امنیت ملی" دستگیر کردند. آزار، شکنجه، دستگیری و تهدید روزنامهنگاران شاغل در رسانههای غیر همسوی دولت، اینک به پروسهای طبیعی و روندی عادی برای سیستم قضایی این رژیم نامشروع مبدل شده است و حرفه روزنامهنگاری در ایران را به یکی از مشاغل بسیار خطرناک تبدیل کرده است که حتی خانوادۀ روزنامهنگاران معترض نیز از خطرات جانی در امان نیستند.
٣- فعالان حقوق زنان
زنان از جمله بزرگترین و شاید سازمان یافتهترین گروه معترض ساختار حکومتی ایران باشند. به دلیل وجود قوانین تبعیض آمیزی همچون عدم حضانت فرزند توسط مادر در صورت بروز طلاق، نصف بودن دیه و ارث برای زنان، عدم خروج زنان از کشور بدون اجازه شوهر و بی شمار قوانین پوسیده و قرون وسطایی که آخوندهای در قدرت بر علیه زنان وضع کردهاند، اوضاع را به آنجا رسانده است که شاهد تظاهرات فعالان حقوق زنان و البته زندانی شدن و شکنجه اعضای شاخص آنها هستیم. هم اکنون چهرههایی چون بهاره هدایت، مهدیه گلرو در زندان به سر ميبرند و این در حالی است که این دستگیریها متوقف نشده است و معمولا با آزادی یکی از فعالان حقوق زنان در ایران، باید منتظر بود که فرد دیگری جای او را در زندان پر کند.
شاید در ظاهرخواستههای آنان خواستههایی صنفی و غیر سیاسی باشد، اما در ایدئولوژی حاکمیت، این خواستههای صنفی جایی ندارد. در ایدئولوژی حکومت ولایت فقیه، مخالف هر کسی که باشد، در زمره دشمن ولی فقیه و حکومت اسلامی به حساب ميآید و بنابراین اشد مجازات بر علیه خروج کنندگان از دستورات و قوانین ولی فقیه مجاز شمرده ميشود.
وضعیت بد زندانهای این دسته از زنان، تهدید مدام آنان به تجاوز جنسی در زندان و برخوردهای وحشیانهای که با فعالانی چون شیوا نظر آهاری یا کاوه مظفری داشتند، گویای آن است که به ثمر نشستن جنبش حقوق زنان چون دیگر جنبشهای برابری طلبانه در ایران مستلزم دادن هزینههای گزاف و پیکار با حکومتی است که تا دندان مسلح است و هیچ ابایی از آزار بیشتر فعالان حقوق زنان ندارد.
٤- سیاسیون دربند
برخی از زندانیان سیاسی فعلی نیز به دلیل ایراد سخنان و یا اقداماتی که به زعم حکومت، تحریک عموم برای شورش تلقی ميشود دستگیر شدهاند که بی گمان این دستگیریها هم پرونده نقض حقوق بشر در ایران را قطورتر کرده است.
برخی از این دسته از زندانیان سیاسی، روزگاری نه چندان دور خود جیرهخوار حکومت بودهاند و در دوران اصلاحات پُست و مقامی داشتهاند که البته به دلیل رادیکالتر شدن مشی حکومت ولی فقیه، بسیاری از آنان، خصوصاً بعد ازکودتای ریاست جمهوری از چرخه قدرت حذف شدند و عدهای از آنان نیز به زندان منتقل شدند. افرادی همچون بهزاد نبوی، محسن صفایی فراهانی، مصطفی تاجزاده و حمزه کرمی نمونههایی از این دسته افراد هستند که رفته رفته راه خود را از رهبر جُدا کرده بودند و در حال حاضر هم تاوان این نافرمانی از دیکتاتور را پرداخت ميکنند. وضعیت این دسته از زندانیان، بسته به این که تا چه حد از اَعمال خود پس از بریدن از حکومت، اظهار ندامت و پشیمانی ميکنند متغیر است، اما در صورتی که حاضر به سکوت و انفعال نباشند، اوضاع آنان از سایر زندانیان سیاسی بهتر نخواهد بود. بسیاری از آنان از اعضای سابق حزب جبهه مشارکت و حزب مجاهدین انقلاب اسلامی هستند. البته افرادی هم مانند عباس امیرانتظام در بین زندانیان سیاسی وجود دارد که این دسته از زندانیان پس از گذشت مدت کوتاهی از شکلگیری حکومت اسلامی ایران، راه خود را از این رژیم ضد بشری جُدا کردند. به طور مثال، امیر انتظام را باید قدیمیترین و پرسابقهترین زندانی سیاسی در حکومت اسلامی فعلی دانست که از سال ١٣٥٨ تا کنون در زندان است.
برخی دیگر از زندانیان سیاسی هم وجود دارند که از همان ابتدا هم با حکومت نبوده و هم اکنون نیز دل خوشی از این رژیم ندارند. اوضاع آنان از طرد شدگان حکومتی بدتر است و توبهنامه و اظهار ندامت نیز شکنجههای روحی و جسمی آنان را در زندان کاهش نخواهد داد. غیر مذهبیها و سیاسیون لائیک یا سکولار، فعالان کمونیستی و همچنین فعالان دانشجویی چون مجید توکلی، یوسف رشیدی، عبدالله مومنی از جمله این زندانیان سیاسی هستند که هرگز با حکومت میانه خوبی نداشتند.
شدت آزار این دسته از زندانیان سیاسی خارج از حاکمیت بسیار بالاست. در آخرین نامهای که عبدالله مومنی به خامنهای نوشت اظهار کرد که با او بدترین برخوردها و شکنجهها را داشتهاند و بارها سرش را در چاه دستشویی کردند تا به کارهای ناکرده اعتراف کند. البته رهبر ایران به این نامه نیز اهمیتی نداد و این فعال دانشجویی همچنان با همان شرایط قبلی در زندان است.
٥- وکلای زندانی
شاید کشور ایران از جمله نادرترین کشورها باشد که در آن برخی اوقات، هم زندانی و هم وکیل زندانی را یکجا به زندان ميفرستند. بسیاری از وکلای دربند به دلیل قبول پروندههای سیاسی زندانیان و یا پذیرش وکالت افراد در شُرف اعدام یا سنگسار و قطع عضو، خود را هم در معرض دستگیری قرار ميدهند. از جمله مشهورترین وکلای زندانی، ميتوان از نسرین ستوده نام برد که در حال حاضر نیز دست به اعتصاب غذا زده است و در زندان به سر ميبرد. وضعیت حقوقی این دسته از وکلای زندانی گاه حتی خطرناکتر از وضعیت موکلشان ميشود. در واقع پذیرش پروندههای قضایی همچون پروندههای سیاسی یا پروندههای اعدام در ایران، علاوه بر آن که باصطلاح دل شیر ميخواهد، گاه باعث ميشود که آن وکیل همچون محمد مصطفایی به دلیل فشار و تهدید مقامات قضایی حکومت از کشور فرار کند.
٦- معلمان
ازجمله بی آزارترین گروههای جامعه که تا چندسال قبل، نه تحصنی داشتند و نه موی دماغ دیکتاتوری ميشدند، گروه معلمان بودند که البته این گروه در حال حاضر از جمله ناراضیترین اقشار جامعه به حساب ميآیند. معلمان معترض علاوه بر حضور گسترده در تظاهرات پس از کودتای سال قبل، هر از چندگاهی نیز تظاهراتهای کوچکی را بر علیه مواضع خصمانه رژیم برپا ميکنند. اوضاع ناگوار رفاهی آنان، دست کمی از کارگران فراموش شده ندارد و برخی از فعالان مطرح جنبش معلمان نیز هم اکنون در زندانهای رژیم محبوس هستند. از جمله مهمترین فعالان صنف معلمان که مزه زندان رفتن در سیستم حکومت اسلامی را تجربه کردهاند، داوری، هاشمی، بهشتی و باغانی ميباشند که رفته رفته خواستههای این افراد از درخواستهای صنفی معلمان به مطالبات بزرگتری چون آزادی و دموکراسی گسترش یافته است.
٧- مذهبیهای غیرسیاسی
دستهای دیگر از زندانیان عقیدتی، افراد مذهبی همچون بهائیان یا دراویش گنابادی هستند که به دلیل نبود آزادی عقیده و اختیار جهت انجام اَعمال مذهبی در حبس و تبعید به سر ميبرند. این گروه از زندانیان شامل اعضای سابق هئیت مدیره انجمن بهائیان ایران و بهائیانی چون سامان آتشک، علی احسانی، سیامک ایقانی و همچنین علیرضا سیف از اعضای دراویش گنابادی مثالهایی از این دسته زندانیان عقیدتی هستند که به دلیل داشتن مذهب و عقیدهای خلاف اسلام شیعی اثنیعشری به سختی روزگار ميگذرانند و مدام در معرض خطر، تهدید و تعرض هستند. به گونهای که اگر مشی مذهبی اعضای این گروهها فاش شود، در آن صورت معمولا یا مجبور به تحمل زندان هستند و یا این که به اجبار باید ایران را به مقصد کشوری دیگر ترک کنند.
٨- خوانندگان زیرزمینی وهنرمندان
از جمله غیر سیاسیترین زندانیان عقیدتی که با هنر خود اعصاب حکام مرتجع را به هم ریختهاند، خوانندگان و نوازندگان زیرزمینی هستند که اغلب با سبک رپ، هنر و موسیقی را دستمایه مخالفت با خط و مشی اسلام سَلَفی قرار دادهاند. البته نوع برخورد حکومت با این دسته از زندانیان هنری همچون سروش لشکری، بهرام دیوار، ساسان یافته و چند تن دیگر از این دسته خوانندگان زیرزمینی که زمانهایی را نیز در زندان به سر بردهاند در مقایسه با نوع شکنجۀ سنگین سایر زندانیان سیاسی، ملایمتر است. اگر اشعار آنان سیاسی نباشد و از سیستم فاسد حکومتی و آخوندهای در قدرت نامی برده نباشد، آزادیشان سریعتر از سایر زندانیان عقیدتی است. اما اگر انتخاب اشعار تلویحاً در مخالفت با رژیم حاکم باشد، آنگاه معمولا فرق چندانی میان شکنجۀ خوانندگان سیاسی و فعالان سیاسی نخواهد بود. فیلم سازانی هم وجود دارند که مدح و ثنای حکومت را نکرده و به دلیل مشی و هنر اعتراضی خود متحمل حبس ميشوند. آشکارترین و تازهترین چهره این دسته از هنرمندان محمد نوریزاد، فیلم ساز معترض است که فعلاً در اعتصاب غذای خشک به سر ميبرد و هر لحظه نیز احتمال مرگ این سینماگر وجود دارد.
سخن آخر
با توجه به وضعیت اسفناک زندانیان سیاسی و عقیدتی و نقض مدام حقوق اولیه گروههای تحت تبعیض، دیگر نشانهای از دموکراسی و احترام به حقوق انسانی در بین حاکمیت یافت نميشود. این نوشته تنها گوشهای بسیار ناچیز از وضعیت سیاسی ایران و رنج عظیمی است که این دسته از زندانیان عقیدتی تحمل ميکنند. به واقع اگر بگوییم که در حال حاضر در هیچ کجای ایران، مکان امنی برای زندگی فعالان حقوق بشر وجود ندارد، حرف پُر بیراهی نزدهایم. از همین رو ميطلبد تا افرادی که توانایی رسوایی اَعمال ننگین این حکومت خونخوار را دارند اقدامات مؤثرتری انجام داده و در رسانههای گوناگون و محافل بینالمللی از ذکر نام زندانیان سیاسی و شرح شکنجههای سنگین آنان خودداری نکنند. بهره گیری از رسانههای مستقل و مدافع حقوق بشر در سراسر جهان و همچنین فریاد زدن درسازمانهای بینالمللی و نشان دادن ماهیت واقعی نظام کثیف ولایت فقیه از جمله مؤثرترین و شاید کم هزینهترین راهها برای کاهش فشار بر روی فعالان داخل کشور است. فشارهای جهانی که سکینه محمدی آشتیانی را فعلا از اجرای حکم سنگسار معاف کرده است، ميتواند در صورت تشدید و افزایش اعتراضهای بینالمللی، آزادی برخی دیگری از زندانیان سیاسی را هم در پی داشته باشد. به واقع حمایت معنوی از فعالان سیاسی و اجتماعی در ایران، وظیفه انسانی هر شهروند نوع دوستی است که برای رهایی از یوغ ستم و بردگی برادران و خواهرانش تلاش ميکند. فعالان سیاسی زندانی که با اراده راسخ و پولادین، تمام قد در مقابل ولی فقیه قد عَلم کردهاند، وعدههای زر و زیور حکام را فدای آزادی و عدالت نکردهاند و شکنجه و زندان را بر مدح و ثنای ظالمان ترجیح دادهاند، مطمئناً ارزش این را دارند که برایشان تحصن بگیریم، اعتراض کنیم و در رسانهها نامشان را یادآوری کنیم.
امروز عصر جدیدی در تاریخ ننگین حکومت اسلامی ایران آغاز شده است. این رژیم همچون گاوی زخمی که همه را شاخ ميزند، دیوانهوار همۀ معترضان را نشانه گرفته است. اوضاع حقوق بشر در ایران وخیمتر از قبل شده است، اگر باور ندارید سری به ایران و زندانهایش بزنید.
امین از تهران ١٩ دسامبر ٢٠١٠
نظراتتان را با نويسنده مقاله در ميان بگذاريد: Journalist.tehran@yahoo.com
|