نوشته‌هاى ديگر امين در اين سايت

چه خلیج فارس باشد چه خلیج عربی؛
فقیران از منابع خلیج بی بهره اند

از جنوبی‌ها که بپرسی ميگویند بیشتر ماهیگیران بینوای ساحل، نه برای خرید و فروش ماهی، بلکه تنها برای مصرف روزانه و سیر کردن شکم خود و خانواده‌شان به صید ماهی روی ميآورند.

گاه لباس‌های چرمی یکدستی ميپوشند که تا سینه‌شان را ميپوشاند و تورهای ضخیمی را به دوش ميکشند که روزانه چند عدد ماهی در آن گرفتار ميشود. اغلب هم در مواقع طوفانی بودن دریا که تعداد ماهی‌های نزدیک ساحل زیاد ميشود به دل خلیج ميزنند و بخت خود را ميآزمایند.

بعضی وقت‌ها خلیج با آن‌ها مهربان است و چندین ماهی به تور مياندازند اما گاهی هم خلیج، آن روی نحسش را به آن‌ها نشان ميدهد و پس از ساعت‌ها غوطه‌ور بودن در آب، هیچ ماهی صید نميکنند و آخر سر هم شرمنده و سرافکنده به خانه و خانواده بازميگردند.

روز دیگر باز صبح شروع ميشود و قصه هر روز ماهیگیر تهيدست در آغوش خلیج تکرار ميشود و دوباره ماهیگیر مجبور است که در جستجوی چند ماهی کوچک، با جریان ناساز آب سازگاری کند.

حالا اگر با انصاف و بی تعصب به این موضوع نگاه کنیم، آیا حقیقتاً برای این ماهیگیر فقیر، توفیری ميکند که نام این خلیج، فارس باشد یا عربی!

وقتی از تمام منابع نفت و گاز و انرژی خلیج، تنها چند عدد ماهی کوچک سهم صیاد تهی دست ميشود، حالا نام خلیج را هر چه که ميخواهند بگذارند. اصلاً به قول ضرب‌المثل ما ایرانی‌ها؛ "دیگی که برای من نجوشد بهتر است سر سگ در آن بجوشد."

آنقدر در گوشمان خوانده‌اند و حس کاذب میهن پرستی را در وجودمان شعله‌ور ساخته‌اند که تا کسی به خلیج فارس ميگوید خلیج عربی، حاضریم شکمش را پاره کنیم ولی غافلیم که بلوچ‌ها، کردها و میلیون‌ها شهروند ایرانی که زیر خط فقر نفس ميکشند، از منافع بيکران این خلیج بی بهره اند.

یعنی فضایی درست کرده‌اند و یک بازی راه انداخته‌اند که با وجود آن که من غیر حکومتی از منابع بی پایان این خلیج حتی یک صدف هم نصیبم نميشود اما حاضرم برای نام خلیج فارس، حتی جانم را فدا کنم.

وقتی ميگویند از خودبیگانگی، اشکال مختلف و مدل‌های گوناگونی دارد، واقعا راست گفته‌اند. مثل این است که بگویند این گاو مال توست، اسمش گاو مش حسن است و تو تا پایان عمرت هم حق نداری که از شیر این گاو بخوری ولی اگر کسی به گاو مش حسن گفت گاو مش حسین، آن وقت تو حق داری که تنبانش را درآوری و به کراواتش تبدیل کنی!

خوب این چه کاری است؟ وقتی من از این گاو حتی تاپاله‌هایش هم نصیب من نميشود، دیگر به من چه ربطی دارد که نامش چیست؟!

در کل، چه خلیج فارس باشد و چه خلیج عربی، من معترض و آن ماهیگیر بینوا، سهممان همان چند عدد ماهی باقی خواهد ماند، حالا هر کسی هر نامی که دوست دارد ميتواند رویش بگذارد. اصلا به نظرمن بهتر است اسمش را بگذاراند خلیج خودکامگان و خیالمان را راحت کنند.

اما از حق که نگذریم انصافاً بازی قشنگی برایمان تدارک دیده‌اند و با خرج خودمان، بدجوری سر کار رفته‌ایم. از یک طرف دلارهای نفتی خلیج، سهم رهبر و آقازاده‌هاست و از طرف دیگر، من علاف هم هر روز حرص این را ميخورم که مبادا در یک کنفرانس یا همایش، نام خلیج فارس عوض شود و آنگاه به احساسات پاک و عمیق وطن پرستی‌ام ضربه‌ای وارد شود!

به اعتقاد این حقیر، به جای این که صبح تا شام، دلمان شور این را بزند که نکند نام خلیج فارس را عوض کنند و هر روز هم ده‌ها سایت و وبلاگ برای حمایت از خلیج فارس تأسیس کنیم، بهتر است که به فکر بیچارگان و تنگدستان ایرانی و عربی حاشیه همان خلیج باشیم که نانشان را در دل طوفان بد اخلاق دریا و آبشان را از جوی‌ها و قنات‌های کثیف و غیر بهداشتی حاشیه همان خلیج تأمین ميکنند.

امین از تهران
اول ژانويه ٢٠١١





نظراتتان را با نويسنده مقاله در ميان بگذاريد: Journalist.tehran@yahoo.com