سخنرانی به مناسبت روز فدیمه ٢٠١٣ لیلا قرایی - شبکه زنان
استکهلم، ٢٠ ژانویه ٢٠١٣
قتل فدیمه شاهیندال در ۲۱ ژانویه ۲۰۰۲ سوئد را وادار کرد که به بحث درباره مسأله خشونت و سرکوب ناموسی بپردازد.
اما آنچه کمک کرد تا توجه جامعه به این موضوع جلب شود، شهامتی بود که فدیمه در زمان حیاتش از خود نشان داده بود. او با مطرح کردن تجربههایش در مصاحبهها و در سخنرانیش در مجلس، صدای زنانی شد که زیر ستم ناموسی زندگی میکنند. فدیمه تصمیم گرفت داستان زندگی خودش را برای همه تعریف کند به این امید که به دختران دیگر کمک کرده باشد.
فردا یازده سال از کشته شدن فدیمه به دست پدرش میگذرد. و هنوز هم که هنوز است در سوئد زنان بخاطر ناموسپرستی کشته میشوند. همین چند روز پیش زنی در وِستِروس کشته شد، و انگیزۀ قتل، از قرار معلوم ناموسپرستی است.
چهارشنبه پیش یک دختر ۱۹ ساله در وِکشو ربوده شد. ربایندگان تلاش کردند با تهدید و خشونت کُد موبیلش را به دست بیاورند برای این که بفهمند با چه کسانی تماس داشته. بعد او را در حالی که به سختی کتک خورده بود در سرما در جنگل رها کردند. یک زن سی ساله به اتهام آدمربایی و ضرب و شتم شدید بازداشت شده. پلیس در این که انگیزه ناموسی است شکی ندارد و قرارست چند نفر دیگر را هم دستگیر کنند.
و چند هفته پیش در جلسه محاکمه مردی بودم که همسر جوانش را بطرز وحشیانهای کشته است، منیژه ۲۲ ساله را که با یک ازدواج اجباری همسرش شده بود. این مرد به حبس ابد محکوم شد، و دادگاه صریحاً اعلام کرد که قتل انگیزههای ناموسپرستانه داشته است.
واضح است که کسی که آلت قتّاله را به کار برده مسئول قتل است، اما عوامل متعددی منیژه را به وضعیتی رساندند که در آن بود، به وضعیتی که موجب مرگش شد.
در نوجوانی، او را از خانواده خودش گرفتند و به یک خانواده سرپرست سپردند، به علت این که در خانواده خودش در معرض سرکوب و خشونت ناموسی بود.
درست مانند فدیمه و دختران دیگری که مجبور میشوند خانوادهشان را ترک کنند، منیژه هم بین خواستن یک زندگی مستقل، و دلتنگی برای اقوام و آشنایان گیر کرده و فرسوده شده بود.
دلتنگی منیژه برای خانوادهاش عاقبت بیش از حد دشوار شد، اما شرطهای آنها برای بودن در خانواده و ملاطفتشان، محکم و سازش ناپذیر بود. او مجبور بود کاملاً زیردست و مطیع باشد و خودش را با مقررات و شرطهای خانواده تطبیق بدهد. او را به کشور زادگاهش بردند و پس از یک هفته به مردی شوهر دادند که فقط یک بار او را دیده بود.
در دادگاه معلوم شد مجرم در خانوادهای بار آمده است با هنجارهای بشدت ناموسپرستانه. حتی در اظهارات شهودی که از جانب خانواده منیژه بودند هم، ارزشهای ناموسپرستانه بروشنی دیده میشد. مثلاً اینکه برای خانواده منیژه هم باکره نبودن او به هنگام ازدواج ننگ بزرگی بوده. تقوای فرزندان دختر همان طور که میدانیم جای تعیینکنندهای در فرهنگ ناموسپرستی دارد.
توضیحات و اظهارات شهود عینی در دادگاه نشان میدهد که سرکوب همهجانبۀ منیژه پس از ازدواج هم ادامه داشته، هم از طرف خانوادۀ شوهر و هم خانوادۀ خودش. شوهرش هر قدم او را کنترل میکرده. تهدید میکرده، کتک میزده و با خشونت تجاوز میکرده. در کنترل طرز لباس پوشیدن، دوستانش و کنترل همۀ زندگیش، خانواده پشتیبان شوهر بود. به آنچه خود منیژه میخواست ذرهای اهمیت داده نمیشد. وقتی دست به دامن خانواده میشد، میگفتند باید از شوهرش اطاعت کند، تا وضع بهتر شود. یعنی تقصیر خودش بود که کتک میخورد!
طی محاکمه، ارزشها و هنجارهای ناموسپرستانۀ مجرم و خانوادهاش نقطه تمرکز بحث شد. اما اینها همان ارزشهایی است که خانواده منیژه هم به آنها پابند بوده اند. این هنجارها، و آن شوهردادن اجباری، به کشته شدن منیژه کمک کرد. علیرغم اینها، اقوام زن را فقط همچون قربانیان جنایت به حساب میآورند و به آنها خسارت هم میپردازند. هم در این مورد اینطور بود و هم در موارد دیگری که ما خبر داریم. و چه بلایى قرارست بر سر خواهرهای ازدواج نکرده بیاید؟ آنها را هم مجبور میکنند همین سرنوشت را بپذیرند؟
مسئولیت جامعه چه میشود؟ مدام میشنویم که زنان و جوانانی که در معرض خشونت و سرکوب ناموسپرستانه قرار دارند، برای حمایت و کمک به مقامات مسئول مراجعه کردهاند، اما با اقدامات و تلاش کافی از جانب مسئولین مواجه نشدهاند.
منیژه هم به خودش جرأت داده بود و در وضعیتی خطرناک از مقامات مسئول کمک خواسته بود. اگر از او بدرستی حمایت میشد که خودش را مقصر و گناهکار نداند، و در ایستادگی در مقابل فشار خانواده به او کمک میشد، شاید امروز زنده بود.
شبکه زنان برای این که جامعه موظف به تضمین حمایتی درازمدت و همهجانبه از همه کسانی باشد که به نام ناموس در معرض خشونت و سرکوب هستند، مدتهای مدید مبارزه کرده است.
ما خواستار آنیم که جامعه همۀ مسئولیتش را بی کم و کاست به گردن بگیرد. امروزه به سازمانهای غیرانتفاعی و آرمانخواه کمک مالی میدهند و یک مسئولیت سنگین را بر دوش نیروهای داوطلب میگذارند. یا اینکه آدمهای در معرض آسیب و خطر را به موسسات خصوصیای حواله میدهند که اصلیترین هدفشان کسب سود است. ما خواستار آنیم که جامعه تضمین کند که حمایت و حفاظتی که حق مسلّم این آدمهاست، زیر کنترل و اداره بخش عمومی باشد. ما نمیپذیریم که برخوردار شدن از حمایت و کمک، یک قرعهکشی و بختآزمایی بشود.
خشونت و سرکوب ناموسی در نکات مهمی با خشونت مردان علیه زنان، یا خشونتهای خانگی دیگر تفاوت دارد. هنوز هم خیلیها - هم سیاستمداران هم مقامات مسئول - از دیدن و پذیرش این واقعیت اکراه دارند. .
کسی میتواند با خشونت و سرکوبِ ناموسی مبارزه کند، که جرأت دیدن این واقعیت را داشته باشد، اما ترس انگشتنما شدن به عنوان راسیست، موجب میشود که آنها به زنان و جوانانی که در معرض سرکوب و خشونت اند، خیانت کنند.
از یک سو، احترام به حق همه در داشتن اعتقادات، ارزشها و فرهنگ خود، مهم است. ازسوی دیگر باید تأکید کنیم که ارزشهایی هم وجود دارند که جامعه تحت هیچ شرایطی نمیتواند از آنها پشتیبانی کند.
این مسئولیت ماست که برای دفاع از برابری ارزش همه آدمها، و این که این حق هر آدمی است که در مورد زندگی خودش تصمیم بگیرد به پا خیزیم. دعوا بر سر حقوق بشر است که باید برای همه یکی باشد - همه! مستقل از سوئدی بودن یا نبودن.
ترجمۀ فارسی: شبکه زنان - اصل سخنرانی به زبان سوئدی است
|