Svenska

نادانی تأسف‌آور يان گی‌يو*

              
ممنونيم قاتلين ناموس پرست عزيز، شما تعداد خيلى کمى را در سوئد ميکشيد، خيلى کمتر از سهميه تان.
يان گيو به هر حال از کارتان راضى است.



يان گی‌يو در مقاله‌اش، در افتون بلادت Aftonbladet روز ٢٢ ژانويه ٢٠٠٦، مينويسد که "کمياب بودن قتلهای ناموسی در سوئد مثل روز روشن است، و همانقدر هم خوشحال کننده". اين مقاله‌ای غيرجدی است و همانقدر هم گمراه کننده. يان گی‌يو ميگويد که ما، ما که برای جلب توجه جامعه نسبت به اين مسأله‌ کار ميکنيم، قصدمان پول بجيب زدن از کيسه دولت است. ما از قرار داريم مسأله‌ای را بزرگ ميکنيم که بنظر يان گی‌يو اصلا مسأله‌ای نيست. آنچه گی‌يو نفهميده است، آنچه ما، که هر روز با اين مسأله روبروئیم، مدتها تلاش کرده‌ايم بفهمانيم، اين است که آن قتلهای ناموسی که خبرهايش را در روزنامه‌ها ميبينم، فقط نوک کوچک يک کوه يخ عظيم است. امروز در سوئد چهار مورد مستند از قتل ناموسی داريم، اما اين رقم هيچ چيز درباره اين که چه اتفاقاتی افتاده است نميگويد. اين جرائم در دربسته‌ترين و خصوصی‌ترين مکانها رخ ميدهند و به همين خاطر تعداد وقايعی که هيچکس از آنها مطلع نميشود، بسيار است. کسانی که احيانا از اين نوع قتلها خبر داشته باشند اغلب جرأت نميکنند به مراجع قانونی خبر بدهند، چرا که در آن صورت خطر اينکه بلای مشابهی به سر خودشان هم بيايد خطری جدی ميشود. در تحقيقاتی که سازمان ملل در مورد قتلهای ناموسی انجام داده است، برآورد شده است که يک چهارم قتلهای ناموسی، "خودکشی ساختگی" است. ما اين را هم ميدانيم که اين جنايات اغلب در خارج سوئد انجام ميشوند که اين به سهم خود کار تحقيق - اگر اصولا تحقيقاتی بجريان بيفتد - و جمع آوری اسناد را مشکل ميکند. اين هم مسلم نيست که ادارت پليس که خبر اين نوع قتلها را دريافت ميکنند، واقعا بتوانند موضوعات کليدی را درست تشخيص بدهند، سؤالات مربوط را درست پيگيری کنند و ماتريال لازم برای تحقيق و اثبات ناموسی بودن جرم را آنطور که بايد و شايد جمع کنند. يان گی‌يو ميبايست اين را خوب بداند که آمار اين نوع موضوعات، بندرت واقعيت را منعکس ميکند.

جای تأسف است که بحث "قتلهای ناموسی" هميشه بر مسأله واقعی و بزرگ "ستمگری ناموسی" سايه مياندازد. دختران در سوئد امروز، حق ندارند بعد از مدرسه با دوستانشان باشند، حق ندارند با همشاگرديهايشان به کمپ بروند، حق ندارند در کلاسهای ورزش مدرسه شرکت کنند، حق ندارند آنطور که ميخواهند لباس بپوشند، حق ندارند با پسرها حرف بزنند، حق ندارند به ديسکو بروند و برقصند، حق ندارند دوست پسر داشته باشند... والدين از اختياراتشان سوء استفاده ميکنند و به دخترانشان نوعی از زندگی را تحميل ميکنند که تجاوز به حقوق و شخصيت آنهاست. برادرها، پسرعموها، پسرخاله‌ها و پسردائی‌ها مراقب خواهرانشان هستند که "پايشان را کج نگذارند". نتيجه‌اش اين است که تعداد زيادی از دختران، دو زندگی دارند، يک زندگی در مدرسه و يکی در خانه. بعد از گذشت چند سال برای بسياری از اينها، بطور همزمان دو زندگی داشتن، به لحاظ روانی غيرممکن ميشود و وقتی والدين برای پايان دادن به اين وضع بحث "به شوهر دادن" را پيش ميکشند، ديگر کارد به استخوان ميرسد. آنوقت گوشی را برميدارند و بما زنگ ميزنند. هر ماه حدود ٤٠ دختر که ديگر طاقت مخفی کردن زندگيشان را از والدينشان ندارند بما زنگ ميزنند. دخترانی که ديگر توان آن را ندارند که راهشان را در ميان دو سيستم نامتجانس از هنجارها پيدا کنند؛ سيستم والدين و فک و فاميل از يکطرف و سيستم جامعه از طرف ديگر. اينها دخترانی قوی هستند که حاضرند خيلی چيزها را فدای بدست آوردن آزادی خود کنند، و اين راه که شايد آنها را در بهترين حالت به مقصد برساند، ابدا راه همواری نيست. اعتماد بنفس‌ اين دختران اغلب بطور جدی صدمه خورده است، آنها هيچوقت اجازه و مجال نداشته‌اند که در مورد خودشان تصميم بگيرند، شايد اصلا ندانند که ميخواهند کدام آدم باشند و چه چيز را واقعا ميخواهند. برای بدست آوردن آزادی، اين دختران اغلب ناچار ميشوند با خانه و خانوادهايی که بندرت خواستهای آنها را ميپذيرند، قطع رابطه کنند. اينطور نيست که حتما خانواده تعقيببشان کند و نقشه قتلشان را بکِشد... بايد پيه اين را به تنش بمالد که دائم به او ميگويند که زنی کثيف و نجس و بی‌ارزش است که به خانواده و اصل و نسب خودش خيانت کرده است. برای گريز از اين ترور روانی، گاه دختر مجبور ميشود همه پيوندهايش را با زندگی گذشته بکلی قطع کند. و اينجاست که جامعه بايد امکاناتش را وسيعا بکار بگيرد. دخترانی که بما رجوع ميکنند به کاری بی حد و حساب نياز دارند تا بتوانند خودشان و اعتماد بنفسشان را بازسازی کنند. تقريبا همه‌شان به لحاظ روحی درب و داغانند و کمک و حمايت زيادی لازم است که بتوانند به زندگيشان ادامه بدهند. آقای گی‌يو، اين آن مسأله اصلی است نه آن قتلهايی که رخ داده است (گرچه هر کدامشان بحق تراژدی بزرگی هستند).

ما هيچ علاقه‌ای نداريم که به مسائل اين گروه از دختران يا به زمينه‌های فرهنگی مسائلشان مُهر تقديس يا تکفير بکوبيم. آنچه که ما ميخواهيم اين است که جامعه به مسئوليتی که دارد گردن بگذارد. ما ميخواهيم از طريق تأثيرگذاری بر افکار عمومی، دانش درباره ناموس‌پرستی و مسائل مرتبط با آن به دانش عمومی جامعه افزوده شود تا حمايت از دخترانی که شاهد تجاوز به حقوق انسانی خود هستند، حمايتی تضمين شده باشد.

چند ماهی قبل از اينکه فديمه شاهين‌دال بقتل برسد، خودش در سخنرانيش در پارلمان سوئد از همه ما خواست که چشمهايمان را بروی اين مسأله باز کنيم. آقای گی‌يو، وقت آن است که شما هم چشمهايتان را باز کنيد!


Kajsa Lindqvist
کايسا ليندکويست
شبکه زنان
٢٣ ژانويه ٢٠٠٦



««
يان گی‌يو Jan Guillou

متولد ١٧ ژانويه ١٩٤٤، يک نويسنده و ژورناليست مشهور سوئدی است. از پر خواننده ترين کارهايش رُمانی است در باره جاسوس سوئدی کارل هميلتون Carl Hamilton و تريلوژی‌اش درباره شواليه آرن مگنوسون. او بغير از اينها کتابها و مقالات بسياری نوشته است. يان گی‌يو کسی بود که در سال ١٩٧٣ سازمان امنيت سوئد و کارهايی که بطور غيرقانونی و پشت پرده با کمونيستها ميکرد را افشا و رسوا کرد و به همين خاطر به زندان افتاد و از همان وقت مشهور و محبوب شد. بخاطر چيرگی اش در کار روزنامه نگاری و نويسندگی، و بخاطر موضع انتقادی اش عليه تجاوزات آمريکا، جنگ به اصطلاح ضد تروريستی آمريکا، محکوم کردن تجاوزات دولت اسرائيل به مردم فلسطين، و همچنين رسوا کردن شرکتها و صاحبان صنايع و بانکها که در سوئد خون مردم را در شيشه کرده اند... کماکان محبوب است و تعداد بسيار زيادی خواننده دارد.

يان گی‌يو هميشه جنجال ساز بوده است. نه چپ است نه راست، خلاف جريان است، اگر جريان اصلی در جامعه به راست برود چپ و اگر به چپ برود راست.

او که در نوشتن رُمانهای تاريخی تخصص و بسيار در مورد تاريخ سوئد مطالعه دارد، در حال حاضر سريال مستندی را در تلويزيون کانال ٤ سوئد تهيه و اجرا ميکند که موضوعش "جادوگرکشی‌" کليسا و جنايات دستگاه مذهبی در سوئد قرون وسطی است. اين نويسنده محبوب از قديم با فمينيستهای مشهور سوئد سرشاخ بوده است و هنوز هم هست.

گاه بنظر ميرسد که او از پيش، بعضی ميگويند بخاطر "ماچو" بودنش، بعضی ميگويند بخاطر علاقه‌اش به جنجال برانگيزی، با هر موضوعی که اين فمينيستها عَلم کنند، مخالف است.

همچنين نگاه کنيد به ويکی‌پديا

عکسها، زيرنويس عکسها و زيرنويس مقاله را مترجم فارسی به مطلب اضافه کرده است.


Farsi translation: Women's Network - Sohrab 2006-01-25