نوشته‌هاى ديگر حميد در اين سايت

هدفمند کردن یارانه‌ها و حکومت کف‌زن‌
شما در معرض کف‌زنى قرار گرفتید

در خیابان با عجله ميخواهید به جایی بروید. در حال و هوای خودتان هستید سعی ميکنید که هر چه زودتر کارتان را انجام بدهید. ناگهان فرد عابری جلوی‌تان ميایستد. ظاهری نسبتاً مناسب دارد. از شما ميپرسد: ببخشید! پول خُرد احتیاج دارم ميتونید این اسکناس پنج هزار تومانی را برایم خرد کنید؟ شما که از این توقف ناگهانی و درخواست عابر شوکه شده‌اید ميخواهید بی خیال در خواست عابر شوید و دوباره به عالم خود برگردید. اما اصرار عابر، ظاهر مرتبش یا دلایل دیگر باعث ميشود که دست در جیب خودتان کنید و اسکناس پنج هزارتومانی را برای فرد عابر خرد کنید. هرچه پول دارید از جیبتان بیرون ميآورید. پانصد تومنی، هزار تومنی، دوهزار تومنی و خلاصه هر چه دارید در دو دستتان ميریزید تا اسکناس فرد عابر را خرد کنید. او خودش ابتدا پنج هزار تومانیش را به شما ميدهد و چند تا از اسکناس‌های‌تان را بر ميدارد. پس از چند لحظه ميگوید: اوه! ببخشید اشتباه شده! مثل اینکه زیادتر برداشتم. چند بار فرد عابر پولها را از دستتان ميگیرد و به شما بر ميگرداند. این تبادل شما را گیج کرده است. دارید لحظه به لحظه خسته ميشوید اما لحن محترمانه فرد عابر باعث میشود خودتان را قدری کنترل کنید به خصوص با لبخندی که بر لب دارد و خونسرديی که بر چهره‌اش حاکم است، خجالت ميکشید چیزی بگویید. فرد عابر ميخواهد این تبادل به درستی انجام شود و تاکید ميکند که نميخواهد پولی از شما به اشتباه بردارد. خلاصه، پس از اینکه دو طرف احساس کردید که اسکناس پنج هزارتومانی خرد شده، (و شما هم مطمئنید پنج هزارتومانی را که ميخواستید خرد کنید دریافت کرده‌اید) فرد عابر از شما تشکر ميکند و با همدیگر خداحافظی ميکنید.

مدتی از این فرایند تبادل، گیج و منگ هستید و از زمانی که عابر از شما در خواست خرد کردن پول کرد تا وقتی رفت چقدر این تبادل پیچیده برایتان بود! بعد از کلی فکر کردن و وارسی پولهایتان ميفهمید مقدار پولی که اکنون دارید نسبت به قبل بسیار کمتر است. کسی که جیبتان را نزده، پولی گم نکرده‌اید و هنگام خرد کردن پول عابر هم که حواستان کاملا جمع بود. پس چرا پول کمتری در دست دارید؟ یک لحظه احساس ميکنید که فرد عابر پولتان را برداشته است. شاید اشتباه ميکنید. چند بار پولهایتان را ميشمارید. اما نه! شما اشتباه نميکنید. فرد عابر مقداری پول از شما دزدیده است. او با ظاهر موقر، زبان چرب، چهره خونسرد و ظاهری که ميخواست حقتان ضایع نشود یک دزد بود. نام این پدیده هم کف‌زنى است. کلمات مهم نیستند مهم این است که کف‌زنى یک نوع دزدی است. فرد عابر کف‌زن‌ بود و با گیج کردن شما بیش از پنج هزارتومانی که ميخواست برایش خرد کنید از شما پول برداشت. پس شما اینجا در معرض کف‌زنى قرار گرفتید.

در صحنه‌ای دیگر، شما که از صبح تا شب در حال سگ دو زدن هستید تا زندگیتان را بچرخانید پس از کلی خستگی و ناراحتی از اینکه از شما پولی دزدیده شده به خانه ميروید و از این نبود اخلاق در جامعه و سادگی خودتان بسیار ناراحتید. خسته و کوفته وارد اتاق ميشوید. شما که حوصله حرف زدن ندارید پس از سلام و علیکی زورکی با خانواده‌تان، تلویزیون را روشن ميکنید. چند بار کانالها را عوض ميکنید، همسرتان هم یک چای برایتان ميآورد. یکی از کانالها برنامه خبر پخش ميکند. مجری خبر از جراحی عمده در اقتصاد کشور خبر ميدهد. نام این تحول عمده در اقتصاد هم حذف یارانه‌ها ست. او ميگوید که منابع کشور را سرمایه‌داران به غارت برده‌اند و اقشار ضعیف کمترین استفاده را از منابع کشور ميبرند.

بعضی از کالاهای اساسی گران به دست شما ميرسد و دولت برای جبران این گرانی مقداری سوبسید (یارانه) به شما پرداخت ميکند و به این صورت این کالاها ارزان‌تر به دست شما ميرسد. اما حالا مجری خبر ميگوید که این پولی که دولت برای جبران گرانی کالا ميپردازد به همه و بۀک اندازه ميرسد و ثروتمندان هم به اندازه فقرا به کمک هزینۀ دولت دسترسی دارند در حالی که آنها به اندازه کافی پول دارند که بتوانند هر چقدر کالا هم گرانتر شود آن را به راحتی بخرند و اصلا چرا ثروتمندان باید به اندازۀ فقرا کمک هزینه دریافت کنند؟ و چرا آنها باید برای جبران قیمت کالاهایشان مثل فقرا پول بگیرند؟ باید این پول به فقرا برسد نه به ثروتمندان.

شما بعد از یک روز سگ دو زدن و کلی دوندگی برای یک لقمه نان، امیدوار ميشوید که عده‌ای پیدا شدند و دادتان را از این سرمایه‌داران پدر سوخته بستانند. به همسرتان نگاهی ميکنید و لبخندی به همدیگر ميزنید. شما که هر شب شام‌تان را مثل زهرمار خورده‌اید حالا با کمی اشتهای بیشتر آن را ميخورید. فردا با یک دنیا آرزو از خواب بیدار ميشوید.

در اتوبوس، در محل کار و حتی در همان خیابانی که روز گذشته پولتان را دزدیده بودند هم حرف از تغییر و تحول عمده در اقتصاد کشور است. شما که آن خیابان برایتان نماد دزدی و بی عدالتی است امیدوار ميشوید که آینده‌ای بهتر در پیش رو دارید و با خود ميگویید: گور بابای چند هزار تومان که از دست دادم! با این تغییر عمده زندگیم متحول ميشود و دیگر هیچ کس از دیگری دزدی نميکند. (البته شما هنوز نام انواع دزدی را نميدانید).

خلاصه همه جا حرف از تحول اقتصادی در کشور به نفع فقرا ست. حتی گفته ميشود دولت قرار است مقداری پول به حساب خانواده‌ها بریزد. شما که تاکنون چنین حامی مالی تا این حد بخشنده نداشته‌اید خوشحالید که چنین اتفاق میمونی دارد ميافتد.

عصر از محل کار ميخواهید به خانه برگردید و همسرتان مقداری سفارش خرید به شما داده و باید آن را تهیه کنید. به مغازه محله‌تان ميروید و به فروشنده لیست کالاهایتان را ميدهید. ميگویید: یک ماست و چند تا تخم مرغ به‌ام بده! فروشنده ميگوید: یک ماست ميشود هزار تومن. شما تعجب ميکنید و ميپرسید: من همین دیروز یک ماست رو ٧٠٠ تومن خریدم چطور در یک روز ٣٠٠ تومن به قیمت آن اضافه شده؟ اما فروشنده قسم ميخورد که گران شده و او نیز مجبور است گران بفروشد.

شما که بسیار تعجب کرده‌اید به چند مغازۀ دیگر ميروید و قیمت را ميپرسید. اما نه! واقعاً قیمت اقلامی که ميخواهید بخرید با قیمت دیروزشان بسیار فرق کرده. اما شما که مجبورید نان، ماست و تخم مرغ به خانه ببرید قیمتشان را ميپردازید و به خانه ميبرید.

اما هنوز یک خوشحالی در درونتان غصۀ این گران خریدن را از بین ميبرد و آن پولی است که دولت قرار است به حسابتان بریزد. لحظه شماری ميکنید تا پولی که در حسابتان است را بردارید. در تلویزیون ميگویند این پول به حسابتان ریخته شده ولی شما هنوز نميتوانید از این پول بردارید. نگران نباشید! این پول در حسابتان هست.

برای اطمینان بیشتر عابر بانک‌تان را بر ميدارید و حسابتان را چک ميکنید. بله! به حسابتان مبلغی اضافه شده. با خود روز شماری ميکنید تا بتوانید از این پول بردارید.

شما که هیچ وقت حوصله دیدن تلویزیون را نداشتید هر شب پای تلویزیون مينشینید و به اخبار گوش ميدهید تا ببینید که بالاخره کی ميتوانید به حقتان برسید و دادتان را از سرمایه‌داران زالو صفت بگیرید؟ در محل کار، در مهمانی و... همیشه با اشتیاق از این تغییر به نفع اقشار ضعیف دفاع ميکنید.

البته هر روز کالایی که شما از مغازه ميخرید گرانتر ميشود و هزینۀ خانواده‌تان بیشتر ميشود.

اما بالاخره پولی که دولت در حسابتان ریخته را ميگیرد و بسیار خوشحال از اینکه قسمتی از هزینه‌های که هر روز در حال افزایش است را بتوانید با این پول جبران کنید. هزینه‌هایتان نسبت به قبل بسیار افزایش یافته است. اما هنوز امیدوارید که با این پول بتوانید قسمتی از آن را جبران کنید. شما فراموش کرده‌اید که روزی که از اخبار تلویزیون شنیدید ميخواهند به حسابتان پول بریزند تصمیم داشتید که يک جایی این پول را سرمایه گذاری کنید.

از آن روز تا کنون هزینه‌های خانواده‌تان چند برابر شده و حالا تنها آرزویتان این است که با این پول قسمتی از هزینه‌هایتان را جبران کنید. چند ماهی از حسابتان پول برميدارید اما یک روز اعلام ميکنند که بودجۀ کافی برای این کار را ندارند و حالا مانده‌اید و هزینه های سرسام‌آوری که چند برابر شده‌اند.

کارفرمای شما هم ميگوید با مشکل تولید روبرو است و عده‌ای از کارگران را تعدیل (یا همان اخراج خودمان) ميکند. شما نیز از جمله این اخراج شدگانید. حقوق چندین ماهتان را هم نداده‌اند. شما دوباره در معرض کف‌زنى قرار گرفته‌اید!

مهم نیست این دزدی از چه نوعی است اما بد نیست بدانید که به آن ميگویند کف‌زنى.

کف‌زنى یک نوع دزدی است که يک دزد با شگردهای مختلف چیزی از شما بگیرید وآنقدر فرایند تبادل گرفتن پول و دادن را ادامه ميدهد تا شما نفهمید چه کلاه گشادی سرتان رفته است. دولت با نام حذف یارانه‌ها، وعدۀ پول بیشتر به شما ميدهد اما هزینه‌های شما را افزایش ميدهد، شما را بیکار ميکند و در نهایت پس از چند ماه دادن پول به شما، آن را قطع ميکند. در حالی که نسبت به گذشته زندگیتان با مشقت بیشتری ميگذرد. آنها آنقدر فرایند دادن و گرفتن پول را انجام ميدهند تا آخر سر شما متضرر شوید. حکومت وانمود ميکند که با تبعیض و نابرابری مخالف است، طرفدار مزدبگیران است و با اجرای حذف یارانه‌ها ميخواهد به نفع شما عمل کند. اما در عمل، اختلاف طبقاتی را دامن ميزند و زندگی را برای مزدبگیران سخت‌تر. ميخواهند ادای شریک غافله را درآورند. اما آنها شریک دزدند نه رفیق غافله.

شما پس از اجرای هدفمند کردن یارانه‌ها از پس هزینه‌های خانواده‌تان بر نميآیید و از همان خیابان اولی که يک روز عابری از شما کف‌زنى کرد ميگذرید. شما که دوبار توسط دو گروه متفاوت یکی عابر دزد ودیگر دولت دزد در معرض کف‌زنى قرار گرفته‌اید راهی ندارید به جز گدایی. حالا که جز یک کاسه که آنهم از دوران خوشی‌تان در گذشته باقی مانده است چیز دیگری ندارید، در همان خیابان مينشینید و گدایی ميکنید.

اما هنوز کف‌زن‌ها در همه جاهستند. سردستۀ آنها هم حکومت است.

حمید
١٨ دسامبر ٢٠١٠